بزرگی و کبر. (منتهی الارب) (دهار). بزرگ شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). کبر. (اقرب الموارد) ، ناز و گردنکشی و نخوت. (منتهی الارب). تکبر. (دهار). نخوت و زهو. (اقرب الموارد) ، عظمه اﷲ، بزرگواری خداوند متعال. (از ناظم الاطباء). استقلال و استغنای خداوند است از غیر، و آن در مورد عبد و مخلوق، ذم است. (از اقرب الموارد). به عظمهاﷲ چیزی وصف نگردد و هرگاه بنده و عبد بدان وصف شود ذم است. و گویند قول ’عظمه اﷲ’ سوگند است و برخی گویند هرگاه قصد سوگند شود، سوگند خواهد بود (از منتهی الارب). - جلّت عظمته، بزرگ است عظمت او. آن را پس از ذکر خداوند متعال آرند: به نفس و همت و تقدیر ایزدی جلت عظمته ملک یافت. (تاریخ بیهقی ص 387). - عظمه الذراع، سطبری بازو. (از منتهی الارب). ج، عظمات. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به عظمات شود. - عظمه الساعد، آنچه از ساعد متصل آرنج است و عضله ناک باشد. (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (از بحر الجواهر). سطبری در میان دست. (از دهار). ساعد به دو نیم شود، نیمی که متصل به آرنج است و عضله در آن است ’عظمه’ نامیده می شود و نیم دیگر را که متصل به کف است اسله خوانند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). - عظمه اللسان، آنچه سطبرباشد از زبان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از بحر الجواهر)
بزرگی و کبر. (منتهی الارب) (دهار). بزرگ شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). کبر. (اقرب الموارد) ، ناز و گردنکشی و نخوت. (منتهی الارب). تکبر. (دهار). نخوت و زهو. (اقرب الموارد) ، عظمه اﷲ، بزرگواری خداوند متعال. (از ناظم الاطباء). استقلال و استغنای خداوند است از غیر، و آن در مورد عبد و مخلوق، ذم است. (از اقرب الموارد). به عظمهاﷲ چیزی وصف نگردد و هرگاه بنده و عبد بدان وصف شود ذم است. و گویند قول ’عظمه اﷲ’ سوگند است و برخی گویند هرگاه قصد سوگند شود، سوگند خواهد بود (از منتهی الارب). - جلّت عظمته، بزرگ است عظمت او. آن را پس از ذکر خداوند متعال آرند: به نفس و همت و تقدیر ایزدی جلت عظمته ملک یافت. (تاریخ بیهقی ص 387). - عظمه الذراع، سطبری بازو. (از منتهی الارب). ج، عَظَمات. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به عظمات شود. - عظمه الساعد، آنچه از ساعد متصل آرنج است و عضله ناک باشد. (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (از بحر الجواهر). سطبری در میان دست. (از دهار). ساعد به دو نیم شود، نیمی که متصل به آرنج است و عضله در آن است ’عظمه’ نامیده می شود و نیم دیگر را که متصل به کف است اسله خوانند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). - عظمه اللسان، آنچه سطبرباشد از زبان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از بحر الجواهر)
یوسف بن ابراهیم بن عبدالرحمان، ملقب به عظمه. از شهیدان استقلال سوریه. به سال 1301 ه. ق. در دمشق متولد شد و فنون جنگ را در آستانه آموخت و با رتبۀ ’یوزباشی’ فارغ التحصیل گشت. پس از جنگ بین المللی اول از همراهان امیر فیصل گشت و به سال 1920م. از طرف او وزیر جنگ سوریه شد و ارتشی ملی شامل ده هزار سرباز تشکیل داد. و در جنگی که بین ملیون سوریه با ارتش فرانسه به سال 1338هجری قمری رخ داد شهید گشت و در همانجا دفن شد مقبرۀ او رمز و نشانۀ فداکاری و وطن خواهی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 شود
یوسف بن ابراهیم بن عبدالرحمان، ملقب به عظمه. از شهیدان استقلال سوریه. به سال 1301 هَ. ق. در دمشق متولد شد و فنون جنگ را در آستانه آموخت و با رتبۀ ’یوزباشی’ فارغ التحصیل گشت. پس از جنگ بین المللی اول از همراهان امیر فیصل گشت و به سال 1920م. از طرف او وزیر جنگ سوریه شد و ارتشی ملی شامل ده هزار سرباز تشکیل داد. و در جنگی که بین ملیون سوریه با ارتش فرانسه به سال 1338هجری قمری رخ داد شهید گشت و در همانجا دفن شد مقبرۀ او رمز و نشانۀ فداکاری و وطن خواهی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 شود
مؤنث معظّم. بزرگ و محترم. (ناظم الاطباء) : در مشاعر معظمه و مواقف مکرمه و در جوار قدس کعبۀ علیا عظم اﷲ قدرها به حضور هم شهریان...دعای اخلاص پیوند را تازه داشت و اقامت کرد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 133) ، صفت و لقب مکه است: مکۀ معظمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مؤنث مُعَظَّم. بزرگ و محترم. (ناظم الاطباء) : در مشاعر معظمه و مواقف مکرمه و در جوار قدس کعبۀ علیا عظم اﷲ قدرها به حضور هم شهریان...دعای اخلاص پیوند را تازه داشت و اقامت کرد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 133) ، صفت و لقب مکه است: مکۀ معظمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کویک خرمابن که از هسته خرما روید، هسته، شتر سنگ مهسنگ کند زبانی، پرخید گی (ابهام) لکنت زبان کند زبانی، عدم فصاحت، ابهام. یک هسته خرما، یک تکسک انگور، خرما بن که از هسته روید جمع عجمات
کویک خرمابن که از هسته خرما روید، هسته، شتر سنگ مهسنگ کند زبانی، پرخید گی (ابهام) لکنت زبان کند زبانی، عدم فصاحت، ابهام. یک هسته خرما، یک تکسک انگور، خرما بن که از هسته روید جمع عجمات