جدول جو
جدول جو

معنی عصلوب - جستجوی لغت در جدول جو

عصلوب
(عُ)
بمعنای عصلب (ع ل / ع ل ) است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عصلب (ع ل / ع ل ) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
به دارآویخته شده
فرهنگ فارسی عمید
(عُ)
درشت سخت. (منتهی الارب). صلب شدید. (اقرب الموارد). عصلد. و رجوع به عصلد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بردارکشیده شده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آویخته. درآویخته. برآویخته. بیاویخته. به چلیپا برکرده. به چلیپا برزده. بردارزده. بردارکشیده. بردارشده. دارزده. به دارکشیده. (یادداشت مؤلف) ، سخت تب زده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- مصلوب شدن، به دار آویخته شدن. آویخته گشتن. بر دار کشیده شدن.
- مصلوب کردن، به دار آویختن. بر دار زدن. آویختن
لغت نامه دهخدا
(عُ لُ)
توانای درشت اندام بزرگ جثه. (منتهی الارب). مرد قوی و سخت خلقت و بزرگ و عظیم. (از اقرب الموارد). عصلب. عصلبی ّ، درازبالای مضطرب خلقت. (منتهی الارب). طویل مضطرب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
توانای درشت اندام بزرگ جثه. (منتهی الارب). مرد قوی و سخت خلقت و بزرگ و عظیم. (از اقرب الموارد). عصلب
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مصدر عصب است به معنی چرکناک شدن دندان از غبار. (از ناظم الاطباء). و رجوع به عصب شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ علب، جمع واژۀ علب. رجوع به علب و علب شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عصلود
تصویر عصلود
درشت و سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
بدار آویخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصوب
تصویر عصوب
سبکسرین زن، زشت روی زن، چرکناکی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصلب
تصویر عصلب
بزرگ و نیرو مند مرد درشت اندام و توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
((مَ))
به صلیب کشیده شده، به دار آویخته
فرهنگ فارسی معین
به صلیب آویخته شده، دارزده شده، به دارآویخته
فرهنگ واژه مترادف متضاد