هر چیز که درازای آن ده ذراع باشد. (ناظم الاطباء) : ثوب عشاری، پارچۀ ده دستی. (منتهی الارب). پیراهنی که طول آن ده ذراع باشد. غلام عشاری، پسر ده ساله، و در تأنیث عشاریه شود. (از اقرب الموارد) ، نام صنعت شعری. (غیاث اللغات) (آنندراج)
هر چیز که درازای آن ده ذراع باشد. (ناظم الاطباء) : ثوب عشاری، پارچۀ ده دستی. (منتهی الارب). پیراهنی که طول آن ده ذراع باشد. غلام عشاری، پسر ده ساله، و در تأنیث عشاریه شود. (از اقرب الموارد) ، نام صنعت شعری. (غیاث اللغات) (آنندراج)
نام او حسین بن علی بن حسن بن محمد عشاری است. وی فقیه و اصولی و از اهالی بغداد بود. بسال 1150 ه. ق. متولد شد و در فقه شافعی تسلط بسیار یافت بطوری که او را شافعی صغیر لقب دادند. بسال 1194 ه. ق. برای تدریس از بغداد به بصره رفت و به سال 1195 ه. ق. در آنجا درگذشت. او راست: دیوان شعر، حاشیه به شرح حضرمیۀ ابن حجر، تعلیقات بر جمع الجوامع محلی. او را خطی خوش بود و کتابهای بسیاری استنساخ کرده است. نسبت وی به عشاره شهری از خابور است. (از الاعلام زرکلی از المسک الاذفر)
نام او حسین بن علی بن حسن بن محمد عشاری است. وی فقیه و اصولی و از اهالی بغداد بود. بسال 1150 هَ. ق. متولد شد و در فقه شافعی تسلط بسیار یافت بطوری که او را شافعی صغیر لقب دادند. بسال 1194 هَ. ق. برای تدریس از بغداد به بصره رفت و به سال 1195 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او راست: دیوان شعر، حاشیه به شرح حضرمیۀ ابن حجر، تعلیقات بر جمع الجوامع محلی. او را خطی خوش بود و کتابهای بسیاری استنساخ کرده است. نسبت وی به عُشاره شهری از خابور است. (از الاعلام زرکلی از المسک الاذفر)
منسوب به ابوطالب محمد بن علی بن فتح بن محمد بن علی حربی، مشهور به ابن العشاری بغدادی، و آن لقب جد او بود. وی به سال 366 ه. ق. متولد شد و در سال 451 درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به الانساب سمعانی شود
منسوب به ابوطالب محمد بن علی بن فتح بن محمد بن علی حربی، مشهور به ابن العشاری بغدادی، و آن لقب جد او بود. وی به سال 366 هَ. ق. متولد شد و در سال 451 درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به الانساب سمعانی شود
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابل نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمع واژۀ عذرا
عذراها، بکرها، دوشیزه ها، کنایه از ویژگی سخنانی که پیش از آن گفته نشده، سخنان تازه آورده، مقابلِ نهان ها، پیداها، آشکارها، به تنهایی ها، تنهاها، جمعِ واژۀ عذرا
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم
جمع عذراء، دوشیز گان ناسفتگان بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم. بکر دوشیزه (دختر)، گوهر ناسفته، چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند، یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم