- عشا
- شام، غذای شب، غذایی که در شب می خورند
معنی عشا - جستجوی لغت در جدول جو
- عشا
- اول تاریکی، اول شب، شامگاه، از مغرب تا نیمه شب
- عشا
- اول تاریکی شبانگاه که مابین مغرب تا نیمه شب میباشد، وقت نماز خفتن، شام شبا غاز طعامی که در شب خورند شام جمع اعشیه. اول تاریکی از مغرب تا نماز خفتن یا از زوال آفتاب تا طلوع فجر شامگاه. یا نماز (صلوه) عشا. یکی از نمازهای روزانه و آن نمازیست واجب با چهار رکعت که وقت ادای آن پس از نماز مغرب است تا نصف شب شرعی، شبکوری طعامی که در شب خورند شام جمع اعشیه. طعامی که در شب خورند شام جمع اعشیه
- عشا ((عَ))
- شام، غذای شب
- عشا ((عِ))
- اول شب، شامگاه
عشای ربانی: دعا یا نماز ویژه مسیحیان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاشق ها، دلباختگان، جمع واژۀ عاشق، در موسیقی گوشه ای در دستگاه نوا، آواز دشتی و بیات اصفهان، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
جمع عاشق، مردمان عاشق و عاشقها، شیفتگان و دوست داران معشوق
شیدا مهر ورزنده
ده یک گیر ساوستان دهگان
گیاهشناس
ده یک گیرنده
شام خورانیدن، عطا کردن، شام خوراندن، کورکردن
ضعف بینایی، تیرگی چشم، شب کوری
اقوام کوچ نشین که از طریق دامداری امرام معاش می کنند، ایلات، عشیره
قبایل و خویشان، طوایف و نزدیکان
جمع عشیره قبایل طوایف
جمع عشیه، بنروزان
شبکوری
شبکوری و ضعف بینائی
ده پایان نرم تنان ده پا
ده پهلو (کثیرالاضلاع ده ضلعی)
ده رویه
ده دستی گونه ای پارچه، ده ساله پسر یا ستور
ده یک یکدهم
پرگیاهی گیاهناکی
دعا یا نماز ویژه مسیحیان
چوبدستی
دلباختگی، دل بردگی، دل دادگی