- عزنصره
- پیروزی او بزرگ و گرامی باد. پس از نام پادشاهان آورده می شد
معنی عزنصره - جستجوی لغت در جدول جو
- عزنصره
- پیروزی او بزرگ و گرامی باد، 000 و نه حصانت آن حصار بافرو شکوه نظام الملکی - عزنصره - پایدار ماند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جشن یهودان فرو رسیدن آیین و کیش انگیزه آن است، جشن ترسایان آشکارش رهاننده است بر شاگردان خویش
نژاد پرستی
زنگوله. یا زنگله روز آفتاب خورشید
حشره ایست از راسته نیم بالان که سر بزرگ و چهار بال شفاف و نازک دارد و بر روی درختان به سر میبرد و از شیره آنها تغذیه مینماید. جنس نر این حیوان با اعضای مخصوص زیر شکم و کشیدن پاهایش بانها صدای سوت مخصوصی تولید میکند. ماده این حشرات درون پوست درخت تخم میگذارند سیر سیرک
تنگروزی
جیرجیرک، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، چزد، جزد، زانه، زلّه
دستگاه آبگیری، دستگاه روغن گیری، دستگاه فشار
باشه ماده از پرندگان
ماتیک، نژادی نژادیک منسوب به عنصر
بی شرم زن بد خوی
مگسور (ور طنین)، بی باکی، نیزه زدن
((زِ جَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
حشره ای است دارای بال نازک و شفاف، روی درختان زندگی می کند و آوازی بلند و طولانی دارد
حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند، سوسک،، جزد، چزد
آخشیج، بن پاره
پناهگاه جای رهایی بوی خوش، گرد خاک، گرد باد
اصل و بنیاد، همت و قصد جسم بسیط و ماده، گوهر، جمع عناصر
نصرت در فارسی یاری، پیروزی
جسمی که قابل تجزیه و تقسیم به مواد دیگر نباشد مانند آهن و طلا، جسم بسیط، کنایه از فرد، آدم، آنچه در به وجود آمدن چیزی تاثیر داشته باشد، عامل، هر یک از چهار عنصر اربعه، آخشیج، کنایه از اصل، گوهر