جدول جو
جدول جو

معنی عزط - جستجوی لغت در جدول جو

عزط
(خَ)
نکاح و گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزت
تصویر عزت
(دخترانه و پسرانه)
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزت
تصویر عزت
مقابل ذلّت، عزیز شدن، گرامی شدن، ارجمند شدن، ارجمندی، احترام، کنایه از خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزب
تصویر عزب
ازدواج نکرده، مجرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزل
تصویر عزل
از کار بازداشتن، بیکار کردن، برکنار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزم
تصویر عزم
اراده، قصد، آهنگ، ثبات و پایداری در کاری که اراده شده
عزم کردن: قصد کردن، آهنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عزا
تصویر عزا
اندوه شدید بر اثر مرگ کسی، سوگ، ماتم، عزاداری کردن، سوگواری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازط
تصویر ازط
کج زنخ، کوسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنط
تصویر عنط
زیبا گردنی زیبایی گردن
فرهنگ لغت هوشیار
پرش ساختگی (پرش خال) پرش چسبان، بد یاد کنی به بدی یاد کردن، به تیر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزا
تصویر عزا
شکیبایی کردن، شکیبایی در مصیبت، سوگواری تعزیت، سوگ ماتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزب
تصویر عزب
مرد بی زن، انفراد و تنهائی، زن بی شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزت
تصویر عزت
عظمت و بزرگواری و ارجمندی و ارج و سرافرازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزج
تصویر عزج
بیل زدن خاک برگرداندن بابیل، گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزد
تصویر عزد
گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزر
تصویر عزر
نکوهیدن، باز داشتن، به بیگاری گرفتن، دین آموختن، گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزف
تصویر عزف
آواز پری، آوا ساز کبوتر پدرام کبوتر تورانی از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
یکسو نمودن و جدا کردن و بیکار ساختن، بر کناری از کار، معزولی، پیاده کردن از عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزم
تصویر عزم
آهنگ نمودن در کاری و دل نهادن و کوشش کردن، قصد، اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزو
تصویر عزو
شکیبایی درسوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزه
تصویر عزه
آهو بره: ماده
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اعز داربت درختی کهن که آن را تازیان چون بتی می پرستیدند و به فرمان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله خالد بن ولید آن را بسوخت
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان گشتن، دروغ بستن، کندیدن جای ناکنده را، بی باکی در جنگ، دریدن جامه نو را، دریده شدن، خون آلوده کردن پستان را، رندیدن باد زمین را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعط
تصویر زعط
خبه کردن، خفه کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
ناکس پست بد خوی تند خوی زمین شکافتن، تند دویدن، آب بیرون آوردن، پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزب
تصویر عزب
((عَ زَ))
مرد یا زن تنها و مجرّد، جمع عزاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزا
تصویر عزا
((عَ))
شکیبایی کردن، صبر و شکیبایی، شکیبایی در مصیبت، سوگواری، در فارسی به معنای سوگ، ماتم
فرهنگ فارسی معین
((عُ زّا))
یکی از دو بت معروف طایفه قریش (عرب) در عهد جاهلیت و دیگری «لات» نام داشته و اعراب بت پرست آن ها را دختران خدا می دانستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزت
تصویر عزت
((عِ زَّ))
سربلند شدن، گرامی شدن، سربلندی، سرافرازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزل
تصویر عزل
((عَ زْ))
برکنار کردن، از کار بازداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزم
تصویر عزم
((عَ زْ))
قصد چیزی کردن، دل بر چیزی نهادن، اراده، قصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عزا
تصویر عزا
سوگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزل
تصویر عزل
برکناری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزب
تصویر عزب
Bachelor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عزب
تصویر عزب
холостяк
دیکشنری فارسی به روسی