مستمند بودن. غمگین بودن، محتاج بودن. احتیاج داشتن. رجوع به مستمند شود:
گفتی به پرسش تو چو آیم چه آورم
رحمی بیار بر من و بر مستمندیم.
کمال خجندی
مستمند بودن. غمگین بودن، محتاج بودن. احتیاج داشتن. رجوع به مستمند شود:
گفتی به پرسش تو چو آیم چه آورم
رحمی بیار بر من و بر مستمندیم.
کمال خجندی