جدول جو
جدول جو

معنی عریط - جستجوی لغت در جدول جو

عریط
(عِرْ یَ)
کژدم. (منتهی الارب). عقرب. (اقرب الموارد) (مخزن الادویه). ام عریط. ام العریط. و رجوع به ام عریط و ام العریط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سایه بانی که از چوب و شاخۀ درخت برای محافظت خود از گرما و آفتاب می سازند، کومه، کلبه، داربستی که شاخه های درخت انگور را بر آن می آویزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عریض
تصویر عریض
مقابل طویل، پهناور، پهن، در علوم ادبی در علم عروض بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عریف
تصویر عریف
دانا، شناسنده، آشنا به چیزی، نقیب، کارگزار قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرین
تصویر عرین
انبوه درخت یا خار، بیشه، نیزار، جایگاه شیر، کفتار و گرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عریض
تصویر عریض
پهناور، دارای عرض طولانی و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرید
تصویر عرید
خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریر
تصویر عریر
راهی (مسافر)، پرت پرت از سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریس
تصویر عریس
از ریشه پارسی اروس ویوک دغد خوابگاه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریش
تصویر عریش
کازه، کلبه، کجاوه، وادیج داربست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریج
تصویر عریج
کار نااستوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریف
تصویر عریف
دانا و شناسنده، عالم به چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
رزه ریسمانی که برآن جامه شسته آویزند، کبار کبار ریسمان بافته شده از برگ نیام خرمابن، نوار (فیلم)، بویه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریق
تصویر عریق
رگدار بارگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریط
تصویر سریط
فرنی خوراکی است با شیر و شکر و آرد برنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریم
تصویر عریم
بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریه
تصویر عریه
باد سر
فرهنگ لغت هوشیار
کنام شیر، سوراخ مار، لانه کفتار، لانه گرگ، چاردیواری دیواربست، سوراخ سوسمار، گوشت، ارجمندی، بانگ، خارپوسیده، آوای کوکو، بیشه انبوه (درخت خار)، بیشه نیزار (جای شیر کفتار و گرگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرین
تصویر عرین
((عَ))
بیشه، انبوه درخت، جایگاه شیر و گرگ و کفتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریف
تصویر عریف
((عَ))
شناسنده، عارف، کارگزار قوم، جمع عرفاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریض
تصویر عریض
((عَ))
پهن، پهناور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریش
تصویر عریش
((عَ))
کجاوه، هودج، کلبه، کومه، چفت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریس
تصویر عریس
((عَ))
عروس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریض
تصویر عریض
پهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عریض
تصویر عریض
Wide
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عریض
تصویر عریض
large
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عریض
تصویر عریض
ancho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عریض
تصویر عریض
breed
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عریض
تصویر عریض
ampio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عریض
تصویر عریض
широкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عریض
تصویر عریض
largo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عریض
تصویر عریض
szeroki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عریض
تصویر عریض
широкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عریض
تصویر عریض
breit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عریض
تصویر عریض
चौड़ा
دیکشنری فارسی به هندی