- عریش
- کازه، کلبه، کجاوه، وادیج داربست
معنی عریش - جستجوی لغت در جدول جو
- عریش ((عَ))
- کجاوه، هودج، کلبه، کومه، چفت انگور
- عریش
- سایه بانی که از چوب و شاخۀ درخت برای محافظت خود از گرما و آفتاب می سازند، کومه، کلبه، داربستی که شاخه های درخت انگور را بر آن می آویزند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاقل، زیرک، هوشیار
بلغور، نیم کوفته
درختی است از تیره سماقیان که شبیه درخت سنجد تلخ است و در جنوب ایران (بندر عباس و چاه بهار) کشت میشود و از هندوستان وارد ایران شده است
کرگدن، هزار پا
خراشیدگی
پریشان، بباد داده فرو فشانده بیفشانده: زلف پریش جعد پریش، در ترکیب معنی (پریشنده) و (پریشان کننده) دهد: خاطر پریش لغو پریش خاک پریش. پریشان در حال پریشانی در حال پریشیدن، ژولیده آشفته بهم برآمده پشولیده بشوریده در هم و بر هم آشفته وژگال آلفته، پراکنده پریشیده پراشیده پریش متفرق متشتت، سر گردان سرگشته دلتنگ مضطرب متوحش بیحواسی بد حال محزون، تهی دست تنگدست بی چیز فقیر بی بضاعت. یا بخت پریشان. بخت بد طالع بد تقدیر ناسازگار. یا حدیث پریشان. داستان و کلام پراکنده و بی اساس. یا خواب پریشان. خواب آشفته و در هم و بر هم. یا سخن پریشان. سخن بیهوده کلام بی ترتیب گفتار نامربوط
گیاهی است دارای ساقه های کوتاه و نوک تیز، در بیشتر کوههای ایران میروید، ریشه آنرا پس از خشک کردن آرد کنند و برای چسباندن کاغذ و چیزهای دیگر بمصرف رسانند
یونانی تازی گشته کاسنی کاشنی از گیاهان
خراش، خراشیدگی، ریشخند
مقابل طویل، پهناور، پهن، در علوم ادبی در علم عروض بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن
پریشان، پراکنده، تاخت و تاز، تاراج
هر نوع گستردنی مانند فرش، بستر و رختخواب، برای مثال که خوبانی که درخورد فریش اند / ز عالم در کدامین بقعه بیش اند؟ (نظامی۲ - ۲۴۳)
دانا، شناسنده، آشنا به چیزی، نقیب، کارگزار قوم
صد و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴ آیه، ایلاف
انبوه درخت یا خار، بیشه، نیزار، جایگاه شیر، کفتار و گرگ
هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، زهی، خوشا، آفرین، فری، برای مثال فریش آن روی دیبارنگ چینی / که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر (دقیقی - ۱۰۰)
پریشیده، پریشان، پراکنده، متفرق، به باد داده (به صورت اضافه) مثلاً زلف پریش، بن مضارع پریشیدن، پریشان کننده، پسوند متصل به واژه به معنای پریشنده مثلاً خاطرپریش، خاک پریش
منسوب به عرش، آسمانی
باد سر
کنام شیر، سوراخ مار، لانه کفتار، لانه گرگ، چاردیواری دیواربست، سوراخ سوسمار، گوشت، ارجمندی، بانگ، خارپوسیده، آوای کوکو، بیشه انبوه (درخت خار)، بیشه نیزار (جای شیر کفتار و گرگ)
بلا و سختی
رگدار بارگ
دانا و شناسنده، عالم به چیزی
پهناور، دارای عرض طولانی و دراز
از ریشه پارسی اروس ویوک دغد خوابگاه شیر
راهی (مسافر)، پرت پرت از سخن
خوی
کار نااستوار
گیاهی است از تیره گندمیان که پایا است و شبیه مرغ و یکی از گیاهان مرتعی است. گلهایش سبز رنگ و به شکل سنبله های کوچک در انتهای ساقه نازک برهنه قرار دارند. برگهایش باریک و ضعیفند. در حدود 100 گونه از این گیاه وجود دارد که اکثر در سراسر مناطق معتدل زمین فراوانند و بیشتر در مناطق کوهستانی و شیبهای تند جنگل های خشک فراوانند و در مراتع پست و کنار جویها کمتر می رویند روی هم رفته گونه های مختلف این گیاه از علفهای مرتعی ذی قیمتی جهت بزهای کوهی و آهوان می باشند
پراکنده، پریشان
نام قبیله ایست