جدول جو
جدول جو

معنی پریش

پریش
پریشیده، پریشان، پراکنده، متفرق، به باد داده (به صورت اضافه) مثلاً زلف پریش، بن مضارع پریشیدن، پریشان کننده، پسوند متصل به واژه به معنای پریشنده مثلاً خاطرپریش، خاک پریش
تصویری از پریش
تصویر پریش
فرهنگ فارسی عمید