جدول جو
جدول جو

معنی عرویا - جستجوی لغت در جدول جو

عرویا
سریانی است، به فارسی گزانگبین است. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رویا
تصویر رویا
(دخترانه)
روینده، رؤیا، مجموعه ای از تصاویر افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عرشیا
تصویر عرشیا
(پسرانه)
هم ریشه با عرش عربی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرویا
تصویر کرویا
کراویا، گیاهی چتری با گل های سفید و تخمی شبیه زیره که مصرف دارویی دارد، شاه زیره، زیره رومی، کراویه، قرنباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه شخص در خواب می بیند، حلم، بوشاسب، بشاسب، بوشپاس، گوشاسب،
آنچه واقعیت ندارد
رؤیای صادق (صادقه): حقایقی که در خواب دیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویا
تصویر رویا
روینده، آنچه از زمین می روید مانند گیاه، آنچه رشد و نمو می کند
فرهنگ فارسی عمید
روینده و هر چیز که از زمین روید، (ناظم الاطباء) (برهان)، روینده، (انجمن آرا) (آنندراج) :
قیاس از درختان رویا چه گیری،
خاقانی،
ز یک چشمه رویا شده دانه شان
دو چشمه شده آسیاخانه شان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
رؤیا، (ناظم الاطباء) (از برهان)، رجوع به رؤیا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کَ رَ / رُو)
کراویا. قرنباد. زرنباد. (یادداشت مؤلف). کرویاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تخمی است که آن را زیرۀ رومی گویند و نانخواه همان است بر روی خمیر نان پاشند و خوردن آن به ناشتا قوّت معده دهد و کروبه و زنیان هم می گویند. (برهان) (از آنندراج). نانخواه. زنیان. (ناظم الاطباء). نوعی از زیره که مقوی معده است. (غیاث اللغات). به فارسی زیرۀ رومی و شاه زیره و قرنباد گویند از زیره درازتر و بالیده تر و مایل به زردی و با حدت و تلخی است. (تحفه) ، فراسیون. کراث جبلی. گندنای کوهی. (یادداشت مؤلف). گیاهی است بستانی او به قدر ذرعی و برگش مانند شبت و گلش سفید و بیخش مثل زردک و پختۀ او مأکول است و بری او قردماناست و گلش سفید مایل به کبودی می باشد و در سایر صفات مانند بستانی است. (تحفه). ظاهراً لغتی در کرابیه است که هم اکنون در جنوب خراسان متداول است و در تهران آن را زیرۀ سبز نامند. (از یادداشتهای لغت نامه) : و از شهر بردع ابریشم بسیار خیزد و استران نیک و روناس و شاه بلوط و کرویا. (حدود العالم). (عطارد دلالت دارد بر) ماش و باقلی و کرویا و گشنیز. (التفهیم).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
باکرویا و زیره و آویشنش.
ناصرخسرو.
این است پند حجت و این است مغز دین
و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست.
ناصرخسرو.
اکنون نچرد گوزن در صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن.
ناصرخسرو.
طعامهای لطیف زود گوارا... به بوی افزارها خوش کرده چون زیره وکرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و افزار دیگ، دارچینی و کرویا و شبت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کراویا، شاه زیره و قردمانا شود.
- کرویای بری، قردماناست گلش سفید مایل به کبودی می باشد. (تحفه). کرویا جبلیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به قردمانا شود.
- کرویای رومیه یا کرویای رومی، قردمانا. (یادداشت مؤلف) (از مفاتیح العلوم).
- کرویای شامیه، قردمانا است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قردمانا شود
لغت نامه دهخدا
چیزی است که اهل نصیبین در سیاهی موی مستعمل دارند. و گفته اند که اشراس است. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ج عریه. رجوع به عریه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بطنی است از بطون هوّاره. (صبح الاعشی ج 1 ص 363)
لغت نامه دهخدا
اسم سریانی عنب الثعلب است، (از اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به عنب الثعلب شود
لغت نامه دهخدا
فلاتی است در شمام، و گویند آن آبی است ازآن بنی ابی بکر بن کلاب. و نیز آن را کوهی در دیار ربیعه بن عبدالله بن کلاب وکوهی در دیار خثعم دانسته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَرْ وا)
از اعلام عربی است. (از منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه در خواب بینند، تیناب خومر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرویا
تصویر کرویا
پارسی تازی گشته کراویه زیره سیاه زیره سیاه کرمانی کراویا: (دست از در و غزن بکش و نان مخور با کرویا و زیره و آویشنش) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویا
تصویر رویا
((رُ))
آن چه انسان در خواب بیند
فرهنگ فارسی معین
احلام، خواب، نوم، واقعه
متضاد: بیداری، یقظه
فرهنگ واژه مترادف متضاد