جدول جو
جدول جو

معنی عرندل - جستجوی لغت در جدول جو

عرندل
(عُ رَ نَ)
نام قریه ای است از سرزمین شراه از شام. و آن در عهد خلیفۀ دوم پس از یرموک فتح شد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عرندل
(عَ رَ دَ)
سخت درشت. (منتهی الارب). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). عردل. رجوع به عردل شود، دراز قامت. (منتهی الارب). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ رَ دَ)
سخت و رست. (منتهی الارب). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). عرد. عردّ. عرند. عرند. رجوع به عرد و عرند شود
لغت نامه دهخدا
(وِ رِ دِ)
ظاهراً مأخوذ از تازی مؤدی یا مدعی است، مرحوم دهخدادر یادداشتی نوشته اند ’این صورت کلمه که در معنی وامدار و نیز در معنی مدعی که در تداول خواص فارسی زبانان نیز هست، نمی دانم اصلش چیست’. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
شتر کلان سر، و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شتری که سر بزرگ داشته باشد. (از اقرب الموارد) ، بلندبالا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). طویل. (اقرب الموارد). ج، عنادل. (ناظم الاطباء) ، سریع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
موضعی است به حضرموت. (منتهی الارب). شهر بزرگی است در حضرموت، و در شعر امری ءالقیس آمده است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
سخت درشت و درازقامت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ رُ / عُ رَ)
صلب و شدید. (از اقرب الموارد). درشت و رست، گویند وتر عرند. و هم وزن آن جز کلمه ’ترنج’ یافت نشود. (از منتهی الارب). عرد. عردّ. عرندند. رجوع به عرد و عرندد شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ دَ)
قلعه ای است به صنعای یمن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته فرندل از گیاهان دارویی گیاهی است علفی و پایا بارتفاع 60 سانتیمتر از تیره حنا که دارای برگهای متناوب یا متقابل است. گل هایش ارغوانی است. از این گیاه در حدود 30 گونه شناخته شده است و آن در غالب دشتهای مرطوب اروپا و افریقا و آسیا (از جمله ایران) در کنار گودالها و جریان های آی می روید. جام گل آن دارای گلبرگهایی به طول 12 برابر کاسبرگهاست. پرچمهایش 12 عددند. سر شاخه های این گیاه دارای تانن و گلوکزیدی به نام سالیکروزید است از سرشاخه های گلدار آن به عنوان دافع جراحات و قابض و ضداسهال استفاده می شود و به علاوه در موارد التهاب و تورم امعا و اسهال خونی به کار می رود و مصرفش در طی 3 تا 4 روز باعث رفع عارضه مذکور و زایل شدن خون از مدفوع میشود. از عصاره های این گیاه برای رفع اسهال کودکان در اسهال خونی باسیلی استفاده می کنند و به علاوه جهت رفع التهاب حاد دستگاه تناسلی زنان و رفع خارش آنها و نیز جهت معالجه برخی امراض جلدی از قبیل اکزما به کار می رود. گلوکزید این گیاه را به صورت قرصهایی به نام سالیکرین یا سالیکروزید که قرص هایی 5 میلی گرمی هستند به بازار عرضه داشته اند و در روز به تعداد 8 تا 10 قرص می توان به کار برد. گیاه مذبور در اکثر نقاط ایران بخصوص اطراف رضائیه و مازندران می روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورندل
تصویر ورندل
نوعی تفنگ که در اواخر قاجاریه درایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار