جدول جو
جدول جو

معنی عرندد - جستجوی لغت در جدول جو

عرندد
(عَ رَ دَ)
سخت و رست. (منتهی الارب). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). عرد. عردّ. عرند. عرند. رجوع به عرد و عرند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ رَ نَ)
نام قریه ای است از سرزمین شراه از شام. و آن در عهد خلیفۀ دوم پس از یرموک فتح شد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ دَ)
سخت درشت. (منتهی الارب). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). عردل. رجوع به عردل شود، دراز قامت. (منتهی الارب). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ رُ / عُ رَ)
صلب و شدید. (از اقرب الموارد). درشت و رست، گویند وتر عرند. و هم وزن آن جز کلمه ’ترنج’ یافت نشود. (از منتهی الارب). عرد. عردّ. عرندند. رجوع به عرد و عرندد شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ دَ)
قلعه ای است به صنعای یمن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا