جدول جو
جدول جو

معنی عرنتن - جستجوی لغت در جدول جو

عرنتن
(عَ رَ تَ / عَ رَ تِ / عَ رَ تُ)
یک نوع گیاهی است که بدان پوست پیرایند. (ناظم الاطباء). درختی است که به وسیلۀ آن دباغی شود. (از اقرب الموارد). عرتن. عرتون. رجوع به عرتن و عرتون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرنین
تصویر عرنین
بینی، استخوان درشت بینی، مهتر و شریف قوم
فرهنگ فارسی عمید
(رِ تِ)
یکی از شهرهای صنعتی ممالک متحده امریکای شمالی و مرکز نیوجرسی است. که بر کنار رود دلاوار واقع است و 128000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(عِ)
بینی، یا استخوان درشت آن، یا بن بینی نزدیک ابرو. (منتهی الارب). بن بینی. (مهذب الاسماء). تمام بینی و یا استخوان سخت آن، و یا زیر محل اتصال دو ابرو، یعنی ابتدای بینی که ’شمم’ در آن قرار دارد. (از اقرب الموارد).
گر ناصبی مثل مگسی گردد
بگذشت نارد از در عرنینم.
ناصرخسرو.
، اول و بهترین هر چیزی. (منتهی الارب). اول هر چیزی. (از اقرب الموارد) ، سردار و شریف قوم. (منتهی الارب). سید شریف. (اقرب الموارد). ج، عرانین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُرْ رُ نَدد)
کوهی است. (منتهی الارب). کوهی است مابین تیماء و دو کوه طی ٔ. و گویند در دنبالۀ جبال صبح، از بلاد فزاره است. و گویند رملی است در بلاد عقیل. و گویند نام وادیی است مشهور. و نیز گویند آن کوهی است در جناب در پایین وادی القری به سوی فید. و این سرزمین به کثرت وحوش و ددان وصف می گردد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ تَ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ تُ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ تَ)
عرتن. رجوع به عرتن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ تَ)
عرتن. عرتن. (منتهی الارب). گیاهی است که بدان دباغت کننداصل آن عرنتن و عرنتن بوده است و حرف تاء کلمه سه حرکت گرفته و نون آن حذف شده و به حال خود مانده است. (منتهی الارب) (آنندراج). عرتون. (منتهی الارب). درختی است که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد).
- ادیم معرتن، پوست پیراسته به گیاه عرتن که به عرتن دباغت شده باشدو آنرا معرتن گویند و عامل آنرا معرتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
میان ابرو، استخوان بینی، مهتران، آغاز هر چیز، آغاز باران بلندی و اول هر چیز. یا عرنین بینی. اول بینی که محل اجتماع دو ابروست، استخوان درشت بینی، بهترین هر چیز جمع عرانین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرتن
تصویر عرتن
گزک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرنین
تصویر عرنین
((عِ))
بینی، استخوان پشت بینی، اول هر چیزی، سردار، بزرگ قوم
فرهنگ فارسی معین