جدول جو
جدول جو

معنی عرضنات - جستجوی لغت در جدول جو

عرضنات
(عِ رَ)
جمع واژۀ عرضنه. (ناظم الاطباء). رجوع به عرضنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کربنات
تصویر کربنات
هر یک از نمک های اسیدکربنیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرقناک
تصویر عرقناک
دارای عرق، عرق دار، عرق آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
جای عرض و نمایش دادن چیزی، میدان سان دیدن و شمردن سپاهیان، جای گرد آمدن سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
(پْرُ/ پِ رُ)
نوعی از حشرات از خانوادۀ ستافیلینیده که در تمام نواحی زمین دیده میشود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عدانه. (ناظم الاطباء). رجوع به عدانه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ عفونت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عفونت و عفونه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
انجمنهای بیستائی. (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح امروزین عرب زبانان، دهۀ بیست
لغت نامه دهخدا
(عَ)
موضعی است. (منتهی الارب). نام وادیی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضَ / ضِ)
مرکّب از: عریضه + جات هندی، بمعنی قوم. (از یادداشت مرحوم دهخدا)، جمع غیرفصیح عریضه است درتداول فارسی زبانان، به معنی نوشته های کوچکتران به بزرگتران. (از فرهنگ فارسی معین)، عریضه ها. عرایض. درخواستها و مستدعیات: هرچه عرایض است که فقطبه ملاحظۀ مخصوص است در حضور ضبط میشود. سایر عرایض را عضدالملک به دفتر خانه عریضجات خواهد برد. (دستخط ناصرالدین شاه به عضدالملک از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ بُ)
املاح اسید کربنیک را گویند، از قبیل: کربنات سدیم و کربنات سرب و غیره. (از فرهنگ فارسی معین). برای اطلاع بیشتر درباره کربناتها رجوع به گیاه شناسی ثابتی، کارآموزی داروسازی و روش تهیۀ مواد آلی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ضی یا)
واجبات. اموری که عمل به آنها فرض و واجب است. فرائض. رجوع به فرائض شود، جمع واژۀ فرضیه. حدسیات و چیزهایی که به گمان و قیاس و وهم بدانها پی میبرند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرضیه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ عَ)
جمع واژۀ عنعنه. رجوع به عنعنه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جج قرن، که مدت سی سال باشد، چه قرانات جمع قران است و قران به کسر، جمع قرن، چون بحار جمع بحر است. (غیاث اللغات) ، جمع واژۀ قران. رجوع به قران شود، علم قرانات، علمی است که بحث میکند از احکام جاریۀ در این عالم بسبب قران همه سیاره یا بعض آن در درجۀ واحد از برج معین. رجوع به قران و مقارنه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
آبادیها. جمع واژۀ عمران، بمعنی آبادی. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ / عَ رَ)
جای عرض دادن چیزی. (آنندراج). جای عرض و نمایش چیزی. محل عرضه. (فرهنگ فارسی معین). معرض. نمایشگاه. عرضه گاه. عرضگه. رجوع به عرضگه و عرضه گاه شود، میدان شمار کردن سپاه. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). فراهم آمدنگاه دشمن. (ناظم الاطباء). میدان سان. جای سان دادن سپاه. عرضگه. عرضه گاه. لشکرگاه. رجوع به عرضگه و عرضه گاه شود: روز چهارم بابک به عرضگاه بنشست و سپاه گرد آمد. (ترجمه طبری بلعمی).
سپه گرد کرد اندران، رشنواد
عرضگاه بنهاد و روزی بداد.
فردوسی.
عرضگاه و دیوان بیاراستند
کلید در گنجها خواستند.
فردوسی.
سپهبد بشد تا عرضگاه شاه
بفرمود تا پیش او شد سپاه.
فردوسی.
به عرضگاه تو لشکر چنانکه پار نبود
هزار و هفتصد و اند پیل بد به شمار.
فرخی.
گفت این فراخ و پهنا دشت گشاده چیست
گفتم که عرضگاه بشد بی عدد سپاه.
فرخی.
لشکرگه سفاهت من عرض داد دیو
من ایستاده همره عارض به عرضگاه.
سوزنی.
عرضگاه دشت موقف عرض جنات است از آنک
مصنع او کوثر و سقاش رضوان دیده اند.
خاقانی.
فردا که عرضگاه محشر و هول و فزع اکبر باشد. این اهمال و امهال را چه حجت آرد. (سندبادنامه ص 217).
ز بس غارت آوردن از بهر شاه
غنیمت نگنجیددر عرضگاه.
نظامی.
شها منم که بلا را بجز فضای دلم
بگاه عرض سپه نیست عرضگاه سپاه.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
املاح اسید کربنیک را گویند از قبیل کربنات سدیم و کربنات سرب و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
بد بو شدن، بد بویی گندیدگی تعفن. توضیح گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندام های داخلی یا خارجی بدن و آن بر اثر تهاجم و غلبه میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. یا رفع عفونت کردن، ضد عفونی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرونات
تصویر جرونات
پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعرضات
تصویر تعرضات
جمع تعرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
نمایشگاه، معرض، محل عرضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضدار
تصویر عرضدار
پهنا دار، فراخ، عارضه و هر چیز اتفاقی و ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضحال
تصویر عرضحال
شکایت، داد خواست، عریضه، قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرقناک
تصویر عرقناک
دارای عرق پوشیده از عرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریضجات
تصویر عریضجات
رمن ساختگی از عریضه خواستنامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمرانات
تصویر عمرانات
جمع عمران، آبادی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارضیات
تصویر ارضیات
موریانگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فرضیه، انگاره ها گمانه ها مونث فرضی، حدس تقدیر، فرضی در باب موضوعی ممکن یا غیر ممکن که از آن نتیجه ای گیرند، جمع فرضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرانات
تصویر قرانات
جمع قرن، سده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضعات
تصویر مرضعات
جمع مرضعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضیات
تصویر مرضیات
جمع مرضیه، پسندیدگان جمع مرضیه
فرهنگ لغت هوشیار
املاح اسیدکربنیک که به آسانی به وسیله اسیدها تجزیه می شود. مانند، کربنات سدیم، کربنات سرب و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرضیات
تصویر فرضیات
((فَ یّ))
جمع فرضیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
((عَ رَ یا رْ))
محل سان دیدن و گرد آمدن لشکر
فرهنگ فارسی معین
زمین شناسی
دیکشنری اردو به فارسی