دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین اراک، واقع در دامنه. سردسیر 183 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات وبنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است. از فرمهین بدانجا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین اراک، واقع در دامنه. سردسیر 183 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات وبنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است. از فرمهین بدانجا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
تثنیۀ عراق (در حالت نصبی) چرا که عراق دواند یکی عراق عرب و دیگری عراق عجم و در منتخب نوشته اند که عراقین کوفه و بصره نیزباشند. (از غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به عراقان شود: بانگ آهنگ او به نصرت و فتح در عراقین و در خراسان باز. مسعودسعد. شاه عراقین طراز کز پی توقیع او کاغذ شامیست صبح خامۀ مصری شهاب. خاقانی. عمر بن عبدالعزیز وصیت کرده است به عبدالرحمن ابن عبدالحمید به وقتی که او را به عراقین روانه میگرداندند. (تاریخ قم ص 184)
تثنیۀ عراق (در حالت نصبی) چرا که عراق دواند یکی عراق عرب و دیگری عراق عجم و در منتخب نوشته اند که عراقین کوفه و بصره نیزباشند. (از غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به عراقان شود: بانگ آهنگ او به نصرت و فتح در عراقین و در خراسان باز. مسعودسعد. شاه عراقین طراز کز پی توقیع او کاغذ شامیست صبح خامۀ مصری شهاب. خاقانی. عمر بن عبدالعزیز وصیت کرده است به عبدالرحمن ابن عبدالحمید به وقتی که او را به عراقین روانه میگرداندند. (تاریخ قم ص 184)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 362 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات، بنشن، پنبه و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 362 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات، بنشن، پنبه و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ابن منصور بن مسلم فقیه شافعی. کنیت او ابواسحاق مصری است. مولد و منشاء و مدفن او مصر بود. به بغداد سکونت گزید. از فضلای فقهاء شافعی است. شرحی بر کتاب مهذب شیخ ابواسحاق شیرازی نوشته و در بغداد به مصری معروف گشته است و پس از مراجعت به مصر او را عراقی گفتند. وی به سال 596 به مصر درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 115)
ابن منصور بن مسلم فقیه شافعی. کنیت او ابواسحاق مصری است. مولد و منشاء و مدفن او مصر بود. به بغداد سکونت گزید. از فضلای فقهاء شافعی است. شرحی بر کتاب مهذب شیخ ابواسحاق شیرازی نوشته و در بغداد به مصری معروف گشته است و پس از مراجعت به مصر او را عراقی گفتند. وی به سال 596 به مصر درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 115)
پدر و مادر من، و او جد بعضی اشخاص بود که به بابل به اسیری برده شدند و با زرّو بابل برگشتند (کتاب عزرا 2:11، کتاب نحمیا 7:16) و بیست وهشت تن از بنی بابای با عزرا از بابل مراجعت کردند، (عزرا 8:11) و چهار تن از اینان به اورشلیم رفتند تا با زنان بیگانه تزویج کنند (عزرا 10:28)، (از قاموس کتاب مقدس)، منسوب است به بابسیر که قریه ای است از قرای واسط، (سمعانی) منسوب به عراق. نقد عراقی. در بیت ذیل از نظامی پول رایج و متداول در عراق معنی میدهد: چرا گشتی در این بیغوله پابست چنین نقد عراقی بر کف دست. نظامی
پدر و مادر من، و او جد بعضی اشخاص بود که به بابل به اسیری برده شدند و با زرّو بابل برگشتند (کتاب عزرا 2:11، کتاب نحمیا 7:16) و بیست وهشت تن از بنی بابای با عزرا از بابل مراجعت کردند، (عزرا 8:11) و چهار تن از اینان به اورشلیم رفتند تا با زنان بیگانه تزویج کنند (عزرا 10:28)، (از قاموس کتاب مقدس)، منسوب است به بابسیر که قریه ای است از قرای واسط، (سمعانی) منسوب به عراق. نقد عراقی. در بیت ذیل از نظامی پول رایج و متداول در عراق معنی میدهد: چرا گشتی در این بیغوله پابست چنین نقد عراقی بر کف دست. نظامی
پاژنامه و لقب. ج، علاقی ̍. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کسی که وقتی به چیزی چنگ زند، دست از آن نکشد. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، آنچه از شکار که ریسمان به پای او بندند. ما علّق الحبل برجل الصید. (از اقرب الموارد)
پاژنامه و لقب. ج، عَلاقی ̍. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کسی که وقتی به چیزی چنگ زند، دست از آن نکشد. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، آنچه از شکار که ریسمان به پای او بندند. ما علّق الحبل برجل الصید. (از اقرب الموارد)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 20هزارگزی شمال خاور گز تپه و 8هزارگزی خاور علی سرد. تپه ماهور، سردسیر با 800 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصولات آنجا غلات، انگور، صیفی، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است و در تابستان از طریق گل تپه و سراب و کبودرآهنگ اتومبیل میتوان برد. قلعۀ قدیمی دارد. دوکیلومتری باغ معروف به باغ وزیرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 20هزارگزی شمال خاور گز تپه و 8هزارگزی خاور علی سرد. تپه ماهور، سردسیر با 800 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصولات آنجا غلات، انگور، صیفی، لبنیات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است و در تابستان از طریق گل تپه و سراب و کبودرآهنگ اتومبیل میتوان برد. قلعۀ قدیمی دارد. دوکیلومتری باغ معروف به باغ وزیرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
تراکیه. تراس. ناحیه ای واقع در شمال یونان قدیم که امروز در قسمت جنوبی بلغارستان واقع است و قسمت یونانی نشین ثراقیه که بلغارستان را از دریای گنگبار اژه جدا میکند و دارای 669000 سکنه است
تراکیه. تراس. ناحیه ای واقع در شمال یونان قدیم که امروز در قسمت جنوبی بلغارستان واقع است و قسمت یونانی نشین ثراقیه که بلغارستان را از دریای گنگبار اِژه جدا میکند و دارای 669000 سکنه است
دستارچه و روپاک ابریشمین. (از برهان). رومال کوچک که به آن عرق پاک کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). دستارچه و روپاک ابریشمین که بدان عرق برچینند. (آنندراج). پارچۀ کوچکی که بدان عرق از بدن پاک کنند. دستمال و رومال. (ناظم الاطباء) : در عرقیه قطرات عرق (؟) شبنم گل بود بروی ورق. میرخسرو (از آنندراج)
دستارچه و روپاک ابریشمین. (از برهان). رومال کوچک که به آن عرق پاک کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). دستارچه و روپاک ابریشمین که بدان عرق برچینند. (آنندراج). پارچۀ کوچکی که بدان عرق از بدن پاک کنند. دستمال و رومال. (ناظم الاطباء) : در عرقیه قطرات عرق (؟) شبنم گل بود بروی ورق. میرخسرو (از آنندراج)
دهی است از دهستان چهار دولی بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22هزارگزی خاور شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 246 تن است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، حبوبات، کرچک و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهار دولی بخش مرکزی شهرستان مراغه. واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22هزارگزی خاور شوسۀ شاهین دژ به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 246 تن است. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، حبوبات، کرچک و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)