جدول جو
جدول جو

معنی عذانه - جستجوی لغت در جدول جو

عذانه(عُ نَ)
کون. (منتهی الارب) (آنندراج). است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عانه
تصویر عانه
رستنگاه مو در زیر ناف، زهار
فرهنگ فارسی عمید
(کَذْ ذا نَ)
واحد کذّان. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کذان شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
خر ماده. گلۀ خر. گلۀ گورخر. (از المنجد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، موی زهار. (منتهی الارب) (آنندراج). بانه و پشت زهار. رنبه در تداول عامه. ج، عون.
- استخوان عانه، استخوان پشت زهار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است بر فرات و او را قلعۀ محکمی است و ابن الجهم العانی منسوب بدانجاست. (از معجم البلدان). چند ستارۀروشن است در پایین سعود. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
سؤال کردن حاجت خود را از کسی. (ناظم الاطباء) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شهر یا قلعه ای است در نواحی ذمار در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
زن زبان دراز. (منتهی الارب) ، زن سلیطه. (از قطرالمحیط). زن سلیطۀ دریده (بدسخن). (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ جَ لی یَ)
آبی است مر جذیمه را. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
گروه مردم. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پوست پارۀ بن دلو. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
این کلمه وزناً و معناً مانند عدابه است. (از اقرب الموارد). رجوع به عدابه شود
لغت نامه دهخدا
(عُذْ ذا مَ)
واحد عذام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عُ نَ)
آنچه افتاده باشد از خرما بی قیمت و رایگان. (منتهی الارب). افتاده های خرما، و آن خرمایی است که پس از درویدن، از شاخه های ضخیم آن چیده می شود. (از اقرب الموارد). عشان. و رجوع به عشان شود، تنه درخت. (منتهی الارب) ، اصل و ریشه شاخۀ درخت خرما. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
خبر آوردن برای قوم، جاسوس و عین شدن بر قوم. (از اقرب الموارد). دیدبانی کردن. (دهار) : بعثنا عیانهً، جاسوس فرستادیم تا خبر آرد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چشم زخم شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ عَ)
موضعی است در دیار بنی حارث بن کعب بن خزاعه، و نام آن در شعر مسیب بن علس آمده است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
ابن حکم بن عوانه بن عیاض، از بنی کلب، مکنی به ابوالحکم. وی مورخ و از اهالی کوفه و نابینا بود. از انساب و اشعار آگاهی داشت و متهم به جعل اخبار برای بنی امیه بود. و گویند عموم اخبار ’مدائنی’ از وی نقل شده است. عوانه بسال 147 هجری قمری درگذشت. اوراست: سیره معاویه، و کتابی در تاریخ. (از الاعلام زرکلی از الفهرست ابن الندیم و ارشادالاریب ج 6 ص 93)
بنت جعید. از شاعره های عرب بود که مورد هجو أوس بن حجر قرار گرفت. رجوع به اعلام النساء ج 3 ص 374 و بلاغات النساء طیفور شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
آبیست به عرمه. (منتهی الارب). نام دو آب است در عرمه، جایگاهی است که در اخبار نام آن آمده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
خرمابن دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نخل طویل. (از اقرب الموارد) ، جانورکی است خردتر از خارپشت، کرمی است در ریگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غُ وَ)
قریه ای از قرای بخاراست. (انساب سمعانی ورق 406 ب)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اُو ژَ)
اذانت. اذن. دستوری
لغت نامه دهخدا
(عَ)
زمین خوش خاک، دور از آب و از شوری و ناگواری. (از منتهی الارب). عذیه. (منتهی الارب). زمین خوش که کشت را شاید. (مهذب الاسماء). ج، عذوات. زمین خوش دوراز آب و دارای گیاه ناسازگار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عذاله
تصویر عذاله
نکوهنده، گزند، کیک از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوانه
تصویر عوانه
خرما بن دراز، کرم ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنانه
تصویر عنانه
خشک کونی سست کمری، یک پاره ابر
فرهنگ لغت هوشیار
بانه برمگان موی زهار، ماچه خر، گله گاو، گله گورخر، دنبه موی زهار، پشت زهار دنبه. یا استخوان عانه. استخوان پشت زهار. یا موی عانه. موی زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیانه
تصویر عیانه
چشم زخم خوردن چشم خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدانه
تصویر عدانه
گروه، پاره پوست بن دول (دلو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عانه
تصویر عانه
((نَ یا نِ))
موی زهار، پشت زهار، دنبه
فرهنگ فارسی معین