جدول جو
جدول جو

معنی عدیم - جستجوی لغت در جدول جو

عدیم
معدوم، نیست شده، نابود، نایاب
تصویری از عدیم
تصویر عدیم
فرهنگ فارسی عمید
عدیم(عَ)
گول، دیوانه، نیازمند. درویش. (منتهی الارب). ج، عدماء، معدوم. (ناظم الاطباء) ، گاه بمنزلۀ کلمه نفی است که بر سر اسم معرف به الف و لام درآید و آن را منفی سازد و در حقیقت نوعی صفت مرکب درست کند چون عدیم الخیر، بی خیر.
- عدیم الحرکه، بی حرکت.
- عدیم الرائحه، بی بو.
- عدیم الرأس، بی سر.
- عدیم الطعم، بی مزه.
- عدیم الفضل، بی خرد.
- عدیم المثال، بی مثال. بی مانند.
- عدیم المثل، بی مثل. بی مانند.
- عدیم النظیر،بی نظیر.
- عدیم الوفاء، بی وفا
لغت نامه دهخدا
عدیم
نیست و نابود شده
تصویری از عدیم
تصویر عدیم
فرهنگ لغت هوشیار
عدیم((عَ))
نیست شده، نابود
تصویری از عدیم
تصویر عدیم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علیم
تصویر علیم
(پسرانه)
دانا، آگاه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ندیم
تصویر ندیم
(پسرانه)
همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
(پسرانه)
بزرگ، کلان، با اهمیت، بزرگ، فراوان، بسیار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ندیم
تصویر ندیم
همدم، هم صحبت، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدید
تصویر عدید
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادیم
تصویر ادیم
پوست دباغی شده، چرم، برای مثال بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی - ۱۵۷)، پوست، کنایه از روی چیزی، سطح، برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقیم
تصویر عقیم
نازا، استرون، سترون، استاغ، ستاغ، در پزشکی ویژگی زنی که فرزند نمی آورد، کنایه از بی نتیجه، بی حاصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
فرا گیرنده، شامل، کامل، تمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدیم
تصویر قدیم
پیشین، دیرین، دیرینه، قدیمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدیل
تصویر عدیل
مثل و نظیر، همتا، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
بزرگ، کلان، بلندمرتبه، محترم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شدیم
تصویر شدیم
کپیک خوربری ازجانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدید
تصویر عدید
شمرده شده، شماره، عدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
کامل، هر چه فراهم آید، تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقیم
تصویر عقیم
نا زاینده، زنی که فرزند نیاورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، از نام های خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
فربه و بزرگ و کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریم
تصویر عریم
بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطیم
تصویر عطیم
جغرد ینیه (جغرد علف) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزیم
تصویر عزیم
دشمن نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
خوی (عرق)، چرک، سرگین گمیز: خسکیده بر اندام ستور، پس مانده، داغ برناک (برناک حنا) داغ کتران (قطران) : بر دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدیل
تصویر عدیل
مانند، همتا، مثل، هم رتبه، رقیب
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست نقره ای بیرنگ دارای جلای فلزی، ولی در مجاورت اکسیژن هوا بزودی سطح آن مکدر میگردد و آنچنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده میشود، در آب دریاها و معادن بصورت کلرور سدیم یا نیترات سدیم موجود است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدین
تصویر عدین
توت سرخ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
نیست نابود، پوچگرا منسوب به عدم، غیر موجود نابود. منسوب به عدم، غیر موجود نابود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیم
تصویر ادیم
چرم و پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیم
تصویر ردیم
کهن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیدم
تصویر عیدم
لادن کرتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیم
تصویر قدیم
دیرین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عظیم
تصویر عظیم
سترگ، بزرگ، کلان
فرهنگ واژه فارسی سره