جدول جو
جدول جو

معنی عدوه - جستجوی لغت در جدول جو

عدوه
(عُدْ وَ)
مکان دور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، جای بلند. عدوه. ج، عداء، عدوات، عدیات، کرانۀ وادی. عدوه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عدوه
(عِدْ وَ)
کرانۀ وادی. (منتهی الارب). کنار رود. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات) ، جای بلند. عدوه. ج، عداء، عدوات، عدیات، درازی وپهنای چیزی و حد و نهایت آن. عدو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عدوه
جای بلند، رود کنار، کناره
تصویری از عدوه
تصویر عدوه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدسه
تصویر عدسه
عدسی، جسمی عدسی شکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد، در علم فیزیک قطعه ای شیشه ای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربین ها، ریزبین ها و دستگاه های عکاسی به کار می رود، عدسه، غذایی که از عدس پخته شده و بلغور تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدوه
تصویر قدوه
سرمشق، الگو، کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ناز و کرشمه، نیرنگ، فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوی
تصویر عدوی
فساد، تباهی، انتقال مرض، سرایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ظلمت، تاریکی، یک چهارم اول شب، شام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروه
تصویر عروه
حلقه، دسته، دستگیره، دستۀ چیزی، مثل دستۀ ابریق، دستاویز، مال نفیس و پربها، آنچه بشود به آن امید داشت واطمینان کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدول
تصویر عدول
روگرداندن، تخطی کردن، انحراف، خارج شدن، جمع عادل، جمع عدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدسه
تصویر عدسه
بلسنک (عدسک)، سرخکان دانه هایی که بر اندام برآید، یک دانه نرسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداه
تصویر عداه
جمع عادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداوه
تصویر عداوه
دشمناتی دشمنی آریغ بد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجوه
تصویر عجوه
ارماو خرمای درشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
کار نا پیدا نمودن و کردن، غیر آشکار، ناز و کرشمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدقه
تصویر عدقه
کجک سه شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسوه
تصویر عسوه
پیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزوه
تصویر عزوه
بستگی پیوند خویشی، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
دسته کوزه، دسته دول، زرفین (حلقه)، دستاویز، شیربیشه، همیشه سبز، درخت انبوه، ستور نژاده -9 مادگی در پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
بندم، بن زبان، چاه زنخدان بندم، بن زبان، چاه زنخدان، درشت و بزرگ، سنگ ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدفه
تصویر عدفه
آرش های برابر با عدف را دارد چهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدول
تصویر عدول
برگشتن، بازگشت جمع عادل، مردم عادل، عادلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدله
تصویر عدله
تزکیه شوندگان از شهود، شایستگان گواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوا
تصویر عدوا
ناآرامی، لغزان جنبان، زمین ناهموار، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوب
تصویر عدوب
ریگ بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوس
تصویر عدوس
زن دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوف
تصویر عدوف
نیک چشنده، خورش ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوله
تصویر عدوله
داد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدون
تصویر عدون
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
فرهنگ لغت هوشیار
واگیری، تباهی، یاریگری، تجاوز، سرایت (بیماری) تجاوز، سرایت (بیماری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدوه
تصویر تدوه
ستبر گشتن، دگر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدوه
تصویر بدوه
کناره رود رود کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوه
تصویر دعوه
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوه
تصویر ادوه
ترفند فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقوه
تصویر عقوه
میانسرای دیوار بست، گردا گرد سرای
فرهنگ لغت هوشیار