جدول جو
جدول جو

معنی عدوس - جستجوی لغت در جدول جو

عدوس
(حَ وَ)
به زمین رفتن. (آنندراج). رفتن آب در زمین
لغت نامه دهخدا
عدوس
(عَ)
زن دلیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، رجل عدوس،مرد نیک توانا و قوی بر نیروی و رفتار. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (آنندراج). امراءه عدوس کذلک، ضبع عدوس، سخت رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عدوس
زن دلیر
تصویری از عدوس
تصویر عدوس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدوی
تصویر عدوی
فساد، تباهی، انتقال مرض، سرایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
اخم کردن، رو ترش کردن، چین به پیشانی انداختن، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، سخت رویی، تندرویی، ترش رویی، تجهّم، عبس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، گره پیشانی، تندرو، ترش روی، دژبرو، بداغر، روترش، بداخم، تیموک، عابس، زوش، ترش رو، عبّاس، متربّد، اخم رو، سخت رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدول
تصویر عدول
روگرداندن، تخطی کردن، انحراف، خارج شدن، جمع عادل، جمع عدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عروس
تصویر عروس
زنی که تازه ازدواج کرده، نوعروس، تازه عروس، عروسه، بیوک، پیوگ، ویوگ، گلین، بیو، بیوگ
زن نسبت به خانوادۀ شوهرش، زن پسر یا زن برادر، کنایه از هر چیز بسیار زیبا، آراسته، خوب
عروس پس پرده: کاکنه، گیاهی علفی و خودرو، با برگ های بیضی، گل های سفید و میوه ای سرخ رنگ که برگ، پوست و دانۀ آن مصرف دارویی دارد
عروس چرخ: کنایه از خورشید
عروس خاوری: کنایه از خورشید، عروس چرخ
عروس روز: کنایه از خورشید، عروس چرخ
عروس فلک: کنایه از خورشید، عروس چرخ
عروس دریایی: در علم زیست شناسی جانوری سخت پوست با بدنی شفاف و چتری که در اطراف بدنش شاخک های بسیار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدوس
تصویر قدوس
پاک و منزه از هر عیب و نقص، از صفات و نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی حنطه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سرخکان زده. (منتهی الارب) (آنندراج). گرفتار عدسه شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجوس
تصویر عجوس
ابر گران، باران دمریز
فرهنگ لغت هوشیار
گزیر شبگرد، گرگ، شکار جوی، زن بی باک از مردان، گشت کننده، شب شکار، تهی مرد (مرد بی خیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوا
تصویر عدوا
ناآرامی، لغزان جنبان، زمین ناهموار، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس
تصویر عروس
مرد و زنی که تازه عروسی کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنوس
تصویر عنوس
جمع عانس، دختران ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموس
تصویر عموس
کار بی سامان، شیر درشت اندام، نارواکار نادانکار ندانمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدوس
تصویر قدوس
نامی از نامهای خدایتعالی، پاک و منزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
روی ترش کردن، ترشروی، اخم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدون
تصویر عدون
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوب
تصویر عدوب
ریگ بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوف
تصویر عدوف
نیک چشنده، خورش ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدول
تصویر عدول
برگشتن، بازگشت جمع عادل، مردم عادل، عادلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوه
تصویر عدوه
جای بلند، رود کنار، کناره
فرهنگ لغت هوشیار
واگیری، تباهی، یاریگری، تجاوز، سرایت (بیماری) تجاوز، سرایت (بیماری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدوس
تصویر سدوس
سبزکپا پوششی سبز که دینکاران پوشند، چادر سبز، نیل نیله از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردوس
تصویر ردوس
سنگ انداز، دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس
تصویر عروس
((عَ))
زن تازه شوهر کرده، جمع عرائس، در فارسی، زن پسر، بهترین، زیباترین
عروس هزار داماد: کنایه از دنیا و بی وفایی آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدوی
تصویر عدوی
((عُ دْ وا))
فساد، تباهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدوی
تصویر عدوی
((عَ وا))
سرایت بیماری و تجاوز آن، بیماری واگیردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدول
تصویر عدول
جمع عادل، عدل دهندگان، مردمان صالح برای شهادت در محضر قاضی یا حاکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدول
تصویر عدول
((عُ))
بازگشتن، برگشتن از راه، بازگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
((عَ))
بسیار ترشروی، اخمو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبوس
تصویر عبوس
ترشرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عروس
تصویر عروس
اروس، بیوگان
فرهنگ واژه فارسی سره