عداوت (عَ وَ) عداوه. دشمنی: با او نهانی عداوتی داشت. (گلستان). هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است. (گلستان) ادامه... عداوه. دشمنی: با او نهانی عداوتی داشت. (گلستان). هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است. (گلستان) لغت نامه دهخدا
عداوت بغض، حقد، خصومت، دشمنی، عناد، کین، کینه، مخاصمه، مخالفتمتضاد: حب ادامه... بغض، حقد، خصومت، دشمنی، عناد، کین، کینه، مخاصمه، مخالفتمتضاد: حب فرهنگ واژه مترادف متضاد