معنی بداوت
بداوت
صحرانشینی، بادیه گردی
تصویر بداوت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بداوت
بداوت
بداوت
صحرا نشینی، بادیه نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
بداوت
بداوت
صحرانشینی. بادیه نشینی. مقابل حضارت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بداوه شود
لغت نامه دهخدا
بداوت
بداوت
بادیه نشینی، صحرانشینی، بیابانگردی
متضاد: شهرنشینی، تمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بغاوت
بغاوت
نافرمانی طغیان سرکشی
فرهنگ لغت هوشیار
بقاوت
بقاوت
نگریستن، نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
عداوت
عداوت
دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره
بدایت
بدایت
آغاز اول چیزی ابتدا. یا محکمه بدایت. دادگاه شهرستان
فرهنگ لغت هوشیار
بداهت
بداهت
ناگاه درآمدن، بی اندیشه سخن گفتن، بی تامل نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بداوه
بداوه
بیابانگردی دشت نشینی
فرهنگ لغت هوشیار