پادشاه موآبیان که 18 سال بنی اسرائیل رابندۀ خود گردانید و با عمونیان و عمالقه معاهده نموده، اریحا را مفتوح ساخته، در آنجا ساکن شد تا وقتی که اهود وی را به قتل رسانید. (قاموس کتاب مقدس)
پادشاه موآبیان که 18 سال بنی اسرائیل رابندۀ خود گردانید و با عمونیان و عمالقه معاهده نموده، اریحا را مفتوح ساخته، در آنجا ساکن شد تا وقتی که اهود وی را به قتل رسانید. (قاموس کتاب مقدس)
سخت جنبیدن نیزه. (از منتهی الارب). جنبیدن نیزه. (المصادر زوزنی). جنبانیدن نیزه. (تاج المصادر بیهقی) : عسل الرمح، اهتزاز و جنبیدن نیزه سخت شد و مضطرب گشت. (از اقرب الموارد). عسل. عسول. و رجوع به عسل و عسول شود، پریشان دویدن و سر جنبانیدن و پویه دویدن گرگ و اسب و مردم. (از منتهی الارب). دویدن گرگ. (المصادر زوزنی). پوئیدن. (تاج المصادربیهقی) : عسل الذئب أو الفرس، گرگ یا اسب در دویدن خود مضطرب گشت و سر خود را در حال حرکت تکان داد. (از اقرب الموارد). عسل. و رجوع به عسل شود، مضطرب گردیدن آب از جنبانیدن باد. (از منتهی الارب) : عسل الماء، باد آب را حرکت داد و آن مضطرب گشت. (از اقرب الموارد). عسل. و رجوع به عسل شود
سخت جنبیدن نیزه. (از منتهی الارب). جنبیدن نیزه. (المصادر زوزنی). جنبانیدن نیزه. (تاج المصادر بیهقی) : عسل الرمح، اهتزاز و جنبیدن نیزه سخت شد و مضطرب گشت. (از اقرب الموارد). عَسْل. عُسول. و رجوع به عَسْل و عُسول شود، پریشان دویدن و سر جنبانیدن و پویه دویدن گرگ و اسب و مردم. (از منتهی الارب). دویدن گرگ. (المصادر زوزنی). پوئیدن. (تاج المصادربیهقی) : عسل الذئب أو الفرس، گرگ یا اسب در دویدن خود مضطرب گشت و سر خود را در حال حرکت تکان داد. (از اقرب الموارد). عَسْل. و رجوع به عَسْل شود، مضطرب گردیدن آب از جنبانیدن باد. (از منتهی الارب) : عسل الماء، باد آب را حرکت داد و آن مضطرب گشت. (از اقرب الموارد). عَسَل. و رجوع به عسل شود
عبدالواحد بن ابی البداح بن عاصم بن عدی الانصاری العجلانی. از مردم مدینه است. از عبدالرحمن بن یزید بن طرفه روایت کند و ابن اسحاق از وی روایت دارد. (از اللباب ج 2 ص 125) عجلان بن زید بن غنم بن سالم بن عوف بن الخزرج، بطنی از انصار است. (از اللباب ج 2 ص 125)
عبدالواحد بن ابی البداح بن عاصم بن عدی الانصاری العجلانی. از مردم مدینه است. از عبدالرحمن بن یزید بن طرفه روایت کند و ابن اسحاق از وی روایت دارد. (از اللباب ج 2 ص 125) عجلان بن زید بن غنم بن سالم بن عوف بن الخزرج، بطنی از انصار است. (از اللباب ج 2 ص 125)
جهجهان رفتن زاغ. برجستن مرغ و پندی و شتر پی کرده در رفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، برجستن در رفتن به یک پای. لی لی کردن، دیر نهادن پای برداشته را در رفتن، خرامیدن
جهجهان رفتن زاغ. برجستن مرغ و پندی و شتر پی کرده در رفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، برجستن در رفتن به یک پای. لی لی کردن، دیر نهادن پای برداشته را در رفتن، خرامیدن