معنی علان - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با علان
علان
- علان
- قلعه ای است نزدیک صنعاء یمن. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
علان
- علان
- نخل بندی که از موم نخلها سازد. (حاشیۀ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی، از شرح خاقانی) :
بلی نخل خرمای مریم بخندد
بر آن نخل مومین که علان نماید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
علان
- علان
- با هم آشکاراو هویدا نمودن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). معالنه. (منتهی الارب) ، اظهار ساختن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اظهار کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا