- عجد (عُ)
مویز یا میوه ای که به مویز ماند، دانۀ انگور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
معنی عجد - جستجوی لغت در جدول جو
- عجد (عَ)
دانۀ مویز یا مویز پست هیچکاره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، حب انگور. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، میوه ای است که به مویز ماند. (منتهی الارب) (آنندراج)
- عجد (عَ جَ)
جمع واژۀ عجده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عجده شود
- عجد
دانه مویز، هیچکاره مویز، دانه انگور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قلاده، گلوبند، گردن بند
عقد ثریا: در علم نجوم چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که صورت گردن بندی را تشکیل داده، پروین
عقد ثریا: در علم نجوم چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که صورت گردن بندی را تشکیل داده، پروین
خوشی، خوشحالی، شادی، در تصوف حالت خوشی گذرا در سالک که با خروش و دست افشانی همراه است
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد،
کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی،
عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..،
عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..،
عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی،
عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..،
عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..،
عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
