جدول جو
جدول جو

معنی عثمانیان - جستجوی لغت در جدول جو

عثمانیان(عُ)
یا آل عثمان یا سلاطین عثمانی. پادشاهانی هستند که از 699 تا 1342هجری قمری دولتی بزرگ تأسیس کردند. این سلسله بنام جد آنان عثمان بن ارطغرل منسوبند. عثمان به سال 656 هجری قمری در سکوت متولد شد و در آنجا به تأسیس سلسلۀ عثمانی موفق گشت. عثمان سرحد ممالک روم شرقی را به سمت مغرب عقب برد و پسرش ارخان شهرهای بروسه و نقیه را گرفت و ممالک امرای کراسی را که با خاک او مجاور بودند متصرف شد و لشکریان مشهور به چری را که مدت چندین قرن وسیلۀ عمده فتوحات سلاطین آل عثمان بودند تشکیل داد. در سال 759 هجری قمری ترکان عثمانی از بوغاز داردانل گذشتند و از طرف خود ساخلوی در محل گالی پولی گذاشته به تسخیر ممالک اروپای شرقی روم شروع کردند. شهرهای ادرنه و فیلی پوپولیس چند سال بعد تسخیر شد و بر اثر فتوحات ماریتزا (1364 میلادی) و قوسوه (1389 میلادی) و نیکوپولیس و غلبۀ ترکان بر سواران جنگی تمام اروپا سراسر شبه جزیره بالکان به استثنای حوالی قسطنطنیه بواسطۀ هجوم ناگهانی امیر تیمور به آسیای صغیر و شکست سخت بایزیدخان اول در سال 804 هجری قمری / 1402 میلادی در آنقره مدتی به تعویق افتاد. و دولتی که از شط دانوب تا نهر العاصی در شام امتداد پیدا کرده بود بر اثر یک ضربت تا مدتی دچار ضعف و ناتوانی گردید. اگر چه سلطنت سلطان محمد اول تا حدی شکست گذشته را جبران کرد ولی چندان مورد توجه نیست تا آنکه سلطان مرادخان ثانی پس از تحکیم مواقع خود و برقراری صلح موفق گردید که ممالک عثمانی را از حملات هونیادی ملقب به امیرسیف ولایت افلاق خلاص بخشد و بوسیلۀ فتح قطعی که در محل وارنا (1444 میلادی) نصیب او شد از صلیبیون عیسوی که به نقض عهدنامه اقدام کرده بودند انتقام خود را بکشید. این فتح ممالک عثمانی را از طرف شمال آسوده ساخت و از این تاریخ تا دو قرن دیگر دورۀ فتوحات درخشان سلاطین آل عثمانی است. قسطنطنیه را سلطان محمدخان ثانی در سال 857 ه. ق. / 1453 میلادی مسخر کرد و آخرین باقیماندۀ دولت روم شرقی به این ترتیب از میان رفت. شبه جزیره قرم در سال 1475 میلادی تسخیر شد و جزایر دریای اژه نیز ضمیمۀ خاک عثمانی گردید و بیرق این سلاطین درایتالیا بر فراز قصر اترانتو افراشته گردید. سلطان سلیم خان اول در هشت سال پادشاهی خود ایران را مغلوب کرد و کردستان و دیار بکر را به ممالک عثمانی ملحق ساخت شام و مصر و عربستان را در سال 923 هجری قمری / 1517 میلادی به تصرف درآوردند و بعد بر حرمین استیلا یافت وخلیفۀ عباسی مصر را مطیع خود ساخت و حق خلافت را به خود اختصاص داد و از این تاریخ سلاطین عثمانی لقب امیرالمؤمنین اختیار نمودند. سلطان سلیمان خان کبیر نیز عملیات درخشانی انجام داد و در سال 928 هجری قمری / 1522 میلادی امرای جزیره ردس را براند و در طرف شمال شهرهای بلگراد را بگرفت و 932 در سال هجری قمری / 1526 م. مجارها را در دشت موهاکن شکست سخت داد و پادشاه ایشان لوئی ثانی را با بیست هزار سپاهیان او دستگیر کرد. مجارستان مدت یک قرن و نیم از ایالات عثمانی شد. این پادشاه در سال 935 هجری قمری شهر وینه را محاصره کردو با گرفتن خراجی دست برداشت و بالجمله ممالک عثمانی در عهد سلطان سلیمان خان از بوداپست و ساحل دانوب تا شلالۀ آسوان در مصر و از ساحل فرات تا باب جبل طارق وسعت داشت. بعد از سلطان سلیمان خان ایام نکبت عثمانیان شروع شد و اولین واقعۀ آن شکست بحری لپانتو است در سال 979 هجری قمری به دست دن ژوان امیر اطریش. سلطان مرادخان چهارم در سال 1048 هجری قمری بغداد را به خاک عثمانی ضمیمه کرد و ترکان جزیره کرت و بعضی جزایر دیگر را نیز در سال 1645 میلادی از دست ونیزیها گرفتند لکن در اروپا شکستهائی بدانها وارد آمد و در سال 1098 هجری قمری سراسر مجارستان از تصرف ایشان خارج شد و در نتیجۀ معاهدات 1111 هجری قمری ولایات مجارستان بکلی از زیر سلطۀ عثمانیان خارج گردید. سرحدات عثمانی از این تاریخ تا تجزیه ای که در سال 1295 هجری قمری اتفاق افتاد تغییرات فاحشی نکرد. دورۀ تعرض روسیه به عثمانی از سال 1150 هجری قمری شروع میشود و در این تاریخ اوکزاکف و آزف از تصرف عثمانیان خارج گردید و در سال 1301 هجری قمری شبه جزیره قرم محصور شد. داخلۀ عثمانی نیز هرج و مرج شده بود و به سال 1301 هجری قمری مصر تحت لوای محمدعلی پاشا مستقل و از تصرف عثمانی خارج گردید و بترتیب الجزائر در 1070 هجری قمری و تونس در1117 هجری قمری نیمه استقلالی به دست آوردند و از تصرف عثمانیان خارج گردید. بزرگترین ضربتی که به عثمانی وارد آمد در قطعۀ اروپاست که بوسیلۀ آن یونان در تاریخ 1244 هجری قمری / 1838 میلادی از آن جدا شد و ولایت رانوبی بنام رومانی در سال 1283 هجری قمری / 1866 میلادی و صربستان در 1284 هجری قمری بر عثمانیان شوریدند و در نتیجه رومانی و صربستان هر یک دولتی علی حده شدند. عثمانیۀ حالیه در اروپا محدود است به باریکۀ خشکی در جنوب جبال بالکان شامل ولایات قدیم تراس و مقدونیه و اپیروس و ایلی ریا. سلاطین عثمانی بترتیب عبارتند از:
1- سلطان عثمان خان غازی سال 699 هجری قمری
2- سلطان غازی ارخان 726
3- غازی سلطان مرادخان 761
4- غازی سلطان بایزید 791- 804
- فترت 804- 816
5- سلطان محمد خان 816
6- سلطان غازی مرادخان ثانی 824
7- سلطان محمدخان ثانی 855
8- سلطان بایزدخان ثانی 886
9- سلطان سلیم خان 918
10- سلطان سلیمان خان 926
11- سلطان سلیم خان ثانی 974
12- سلطان مرادخان ثالث 982
13- سلطان محمدخان ثالث 1003
14- سلطان احمدخان 1012
15- سلطان مصطفی خان 1026
16- سلطان عثمان خان ثانی 1027
17 -سلطان مرادخان رابع 1032
18- سلطان ابراهیم خان 1049
19- سلطان محمدخان رابع 1058
20- سلطان سلیمان خان ثانی 1099
21- سلطان احمدخان ثانی 1102
22- سلطان مصطفی خان ثانی 1106
23- سلطان احمدخان ثالث 1115
24- سلطان محمدخان 1143
25- سلطان عثمان خان ثالث 1168
26- سلطان مصطفی خان ثالث 1171
27 -سلطان عبدالحمید خان 1187
28- سلطان سلیم خان ثالث 1203
29- سلطان مصطفی خان رابع 1222
30- سلطان محمودخان ثانی 1223
31- سلطان عبدالمجید خان 1255
32- سلطان عبدالعزیزخان 1277
33- سلطان مرادخان خامس 1293
34- سلطان عبدالحمیدخان ثانی 1293
35- سلطان محمد خامس 1327
36- سلطان محمد سادس 1336
37 -سلطان عبدالمجید ثانی 1341
38- سلطان عبدالعزیز ثانی 1342
و رجوع به آل عثمان و معجم الانساب ج 2 ص 139-140 شود
لغت نامه دهخدا
عثمانیان
ترکان نام فرزندان عثمان از مغولان
تصویری از عثمانیان
تصویر عثمانیان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد، هشت ده تا، عدد «۸۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عثمانی
تصویر عثمانی
از فرزندان عثمان، زبان ترکی رایج در ترکیه
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان جلگاست که در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد واقع و 154 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
بمعنی عالمیان. (آنندراج). (از: ’زمانی’، منسوب به زمان، عالم + ’ان’، علامت جمع). رجوع به زمانی و زمان شود
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
توراه الثمانین، نامی است ترجمه یونانی از تورات را و این ترجمه را هفتاد و دو تن (ثعالبی در ثمارالقلوب هشتاد تن آورده است) یهود مصری بفرمان بطلمیوس محب الاخوه کرده اند. و آنرا توریهالسبعین نیز نامند و این همان ترجمه است که فردوسی بدان نام هفتادکرد داده:
کنیزک بدادار سوگند خورد
بزنار و شماس و هفتادکرد.
فردوسی.
و معتبرترین ترجمه های توراه همین ترجمه است
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
شهری است نزدیک جزیره ابن عمر بالای موصل بدامنۀ کوه جودی. گویند پس از قرار گرفتن کشتی نوح بر جودی هشتاد مرد که با وی از کشتی فرود آمدند بدین جای اقامت گزیدند و قریه ای بنا کردند و از اینرو این محل را بنام ثمانین (هشتادان) خواندند. (مراصد الاطلاع). شهری است پربرکت و دارای جامع. (انساب سمعانی). از آن شهر است عمر بن ثابت ثمانینی نحوی. (روضات الجنات ص 322)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
هشتاد. ثمانون، احمق من صاحب ضأن ثمانین، مثل است و قصه آن است که اعرابی کسری را مژده ای برد و کسری گفت هر چه خواهی درخواه که تراست و او هشتاد میش خواهش کرد
لغت نامه دهخدا
(عُ)
عثمان بن محمد بن عثمان بن محمد بن عبدالملک بن عبدالدین عنسه بن عمرو بن عثمان بن عفان العثمان البصری. از محمد بن عبدالسلام روایت کند و ابونعیم الحافظ اصفهانی از وی روایت دارد. (از اللباب ج 2 ص 122)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عثنون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به عثنون شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
از جملۀ شش طایفۀ ایران باستان که متمدن و شهرنشین بوده اند و تصور کرده اند که همان کرمانیان باشند. (تاریخ ایران باستان ص 227)
لغت نامه دهخدا
(عُ نی ی)
نسبت است به عثمان بن عفان نسباً و ولاءً یا اتباعاً مانند اهل شام. (از اللباب ج 2 ص 122)
مقابل علوی. آنانکه علی و یاران او را متهم به قتل عثمان بن عفان کردند
لغت نامه دهخدا
(عِ)
این کلمه از عابر مشتق است که بمعنی گذر کردن از نهر یا مکانی دیگر میباشد، و یا اینکه از عابر مشتق است که جد ابراهیم خلیل بود. چون ابراهیم از گذرگاه فرات گذشته به اراضی فلسطین درآمد کنعانیان وی را به عبرانی ملقب نمودند، و از پس این لقب در خانوادۀاو باقی ماند. در نزد مصریان و فلسطینیان نیز بدین لقب معروف گشتند. اما اصل و منشاء این قوم آنکه اولاًیزدان پاک ابرام را که در آور کلدانیان سکونت داشت اختیار فرمود او را برحسب مسمای اسمش پدر طوایف بسیار و مخصوصاً پدر قوم برگزیدۀ خود قرار داد و دیانت آنها اصل و اصول دیانت عبادت خدائی است که متصف بصفت توحید است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به یهود شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مُ)
دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در 11 هزارگزی خاور فومن. ناحیه ای است جلگه. آب و هوای آن معتدل و مرطوب است. 1013 تن سکنه دارد. آب آن از نهر سنگ تأمین میشود. محصولات آن برنج، ابریشم، چای و عسل است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از شفت اتومبیل میرود. در حدود ده باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نام دو خانوادۀ باستانی است که در ری و سرخس اقامت داشته اند و آنان را ’عمرانی’ می گفته اند. یکی از افراد این خانواده (علی بن محمد) ممدوح منوچهری شاعر است. رجوع به عمرانی و دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 331 شود:
خریدار من تاج عمرانیان است
تو خود خادم تاج عمرانیانی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
شبانکارگان، ابن البلخی گوید: این قوم قبیلۀ فضلویه بودند و زعیم ایشان پدر فضلویه بود، نام او علی بن حسن بن ایوب و همگی شبانی کردندی، و این فضلویه بکار خویش و شبانی مشغول بودی پس فضلویه بخدمت صاحب عادل رفت و این صاحب وزیری بود سخت قوی و متمکن و با رای و تدبیر و صرامت، و سپاهسالاری بودی جابی نام که صاحب را با او رأی نیکو بود پس فضلویه را بلجاج او برمیکشید تا بدان درجت رسید و چون ملک دیلم صاحب را بکشت فضلویه خروج کردو او را بگرفت و بقلعۀ پهندز محبوس کرد، مادر ملک ابومنصور زنی مطربه بود خراسویه نام و همانا پراکنده میزیست و سبب زوال دیلم، نابکاری آن زن بود و فضلویه این خراسویه مادر ملک ابومنصور بگرفت و در گرماوۀگرم کرد بی آب، تا در آنجا هلاک شد و ملک ابومنصور رادر آن قلعه هلاک کرد و پارس بدست گرفت و شبانکارگان را برکشید و نان پاره و قلاع داد و از آن وقت باز مستولی گشتند، پس ملک قاوورد رحمه اﷲ بپارس آمد و میان اوو فضلویه جنگ قایم شد و از آن سال باز پارس خراب شد، پس فضلویه بدرگاه سلطان شهید الب ارسلان رفت و رایات منصوره را سوی پارس کشید و پارس بضمان به فضلویه دادند و باز عاصی شد و بر دز خرشه رفت و نظام الملک حصار داد او را تا او بزیر آمد و گرفتار شد، و او را بقلعۀ اصطخر بازداشتند و آن قلعه را بدست گرفت تا بدانستند و او را بگرفتند و پوستش پر کاه کردند، اکنون از این رامانیان قومی مانده اند و مقدم ایشان ابراهیم بن رزمان و مهمت است و این پسر ابونصر بن هلاک شیبان نام از ایشان است، (از فارسنامه ابن البلخی ص 166)
لغت نامه دهخدا
نام دسته ای از سلاطین ایرانی که در خراسان و ماوراءالنهر و کرمان و جرجان و ری و طبرستان و تا حدود اصفهان رادر تصرف داشتند و مدت سلطنت آنان صد و دو سال و ده روز بوده، رجوع به آل سامان و سامان شود:
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با بهار و سامان بود،
کسایی،
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان تا بسامانیان،
فردوسی،
نه با یعقوبیان دولت نه با مأمونیان نعمت
نه باچیپالیان قوت نه با سامانیان سامان،
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 257)
لغت نامه دهخدا
نام سرزمینی جزء ایالت چهاردهم شاهنشاهی ایران هخامنشی
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ ارمانی، منسوب به ارمان:
ز پرده درآمد یکی پرده دار
بنزدیک سالار شد هوشیار
که بر در بپایند ارمانیان
سر مرز ایران و تورانیان
همی راه جویند نزدیک شاه
ز راه دراز آمده دادخواه...
برفتند یکسر بنزدیک شاه
غریوان و گریان و فریادخواه
بکش کرده دست و زمین را بروی
برفتند زاری کنان پیش اوی
که ای شاه پیروز جاوید زی
که خود جاودان زندگی را سزی
ز شهری بداد آمدستیم دور
که ایران ازین روی و زان روی تور
کجا خان ارمانش خوانند نام
ز ارمانیان نزد خسرو پیام...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بیونانی لاجورد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(عُنی ی)
سکۀ معروف مروجۀ دولت عثمانیه. (آنندراج). لیرۀ عثمانی. رجوع به عثمانیان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد ثمانون
فرهنگ لغت هوشیار
نام پیشین ترکیه، نام پرشان (سکه) کشور عثمانی منسوب به عثمان بن عفان، منسوب به عثمان جد آل عثمان (سلاطین قدیم ترکیه) جمع عثمانیان، مجموعه ممالکی که تحت حکومت سلاطین آل عثمان بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
((ثَ))
هشتاد
فرهنگ فارسی معین