جدول جو
جدول جو

معنی عتبه - جستجوی لغت در جدول جو

عتبه
آستانه، درگاه
تصویری از عتبه
تصویر عتبه
فرهنگ لغت هوشیار
عتبه
((عَ تَ بِ))
آستانه، آستانه در، درگاه
تصویری از عتبه
تصویر عتبه
فرهنگ فارسی معین
عتبه
آستانۀ در، آستانه، درگاه، مقبرۀ هر یک از امامان و بزرگان تشیع
تصویری از عتبه
تصویر عتبه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رتبه
تصویر رتبه
تراز، رده، دهناد، رسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رتبه
تصویر رتبه
پایه، مقام، درجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتبه
تصویر رتبه
پایه، مقام، درجه، منزلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشبه
تصویر عشبه
عشب، گیاهی با ساقۀ ضخیم زیرزمینی، میوه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، حشیشهالمغربیه، سپارنه، سالساپرنیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصبه
تصویر عصبه
قوم و خویش مرد، خویشاوندان شخص از طرف پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصبه
تصویر عصبه
جماعتی از مردان، اسبان یا پرندگان، جماعت، گروه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
راه دشوار در بالای کوه، راه سخت کوهستانی، گردنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیبه
تصویر عیبه
زنبیل چرمی، صندوقی که در آن لباس می گذارند، جامه دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتمه
تصویر عتمه
آغاز شب، تاریکی شب، درنگ درنگی
فرهنگ لغت هوشیار
کمان پارسی، سرپاش سرپاچ (چماق) دفنوک، دیلم، اهرم، ویجینار ابزاری برای ویجین کردن، تیشه
فرهنگ لغت هوشیار
فرزندان بستگان خانواده مرد، تیزی دندانها، پاره ای مشک ناب، آب دهان خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتبی
تصویر عتبی
خوشنودی خرسندی
فرهنگ لغت هوشیار
سیازیره تلخه زیره (کمون دشتی) از گیاهان، دایی برادر مادر، چغز واره جل وزغ از گیاهان چغز واره، شاخه، تیزی زبان، شاسوله (علاقه دستار) کمون دشتی. کمون دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده شتر پیر، کوتوله کوژپشت زشت نو گیاه گیاه نو رسته گونه ای گیاه از ملک که دارای ساقه زیرزمینی ضخیم و گره دار است و میوه اش به بزرگی یک گیلاس می رسد و قرمز رنگ است و 1 تا 3 دانه دارد. ریشه اش در طب عوام به عنوان معرق و مدر و تصفیه کننده خون مصرف می شود به علاوه درفع بیماری های جلدی از قبیل سودا و تفلس پوست بدن مورد مصرف دارد عشبه مغربیه صبرینه صبرینه طبی عشبه طبی. یا عشبه بری. گیاهی است علفی و پایا از تیره عشقه ها که برخی گونه هایش خشبی نیز میباشند و مخصوص نواحی گرم معتدل آسیا و آمریکاست عشبه بیابانی. یا عشبه بیابانی. عشبه بری. یا عشبه چینی. گونه ای عشبه که ریشه اش در طب عوام بهترین داروی تصفیه کننده خون و ضد نقرس و بهترین داوری بیماری سیفیلیس شناخته شده است. این گونه عشبه در ژاپن و چین می روید و در برخی کتب رویش آن را در کناره های خزر نیز ذکر کرده اند. یا عشبه خاردار. ازملک
فرهنگ لغت هوشیار
تازی ناب، زن شوی دوست، پر آب، تباهیده تبست کم تبست (معده فاسد شده) منسوب به عرب از قوم عرب تازی، زبان قوم مزبور زبان تازی. منسوب به عرب از قوم عرب تازی، زبان قوم مزبور زبان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطبه
تصویر عطبه
گیرانه، پاره پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصبه
تصویر عصبه
گروه، جماعت
فرهنگ لغت هوشیار
پژ پژه گریو گریوه گدار گردنه نپت، ورزاک کار سخت پستا (نوبت)، رمشا تاوان (عوض)، دندان مز، ته کاسه که به هنگام پس دادن دیگ چون ارمغان فرستند، شب و روز راه دشوار در کوه گردنه، امری سخت و دشوار، جمع عقبات
فرهنگ لغت هوشیار
شیر دوشه چرمین، گره درشت درخت کی وت (قوطی از این واژه پهلوی ساخته شده)، ترکش، پوشینه (کپسول)
فرهنگ لغت هوشیار
جامه دان، زنبیل کر زن، راز گاه، انبان، جوشن کیسه ای از چرم و مانند آن، زنبیل، صندوقچه ای که لباس در آن نهند جامه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبه
تصویر عنبه
یک دانه انگور، جوش که بر تن آدمی بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتبه
تصویر قتبه
روده بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتبه
تصویر کتبه
جمع کاتب، نویساران، نویسندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتبه
تصویر رتبه
((رُ بَ یا بِ))
درجه، منزلت، مقام، درجه ای از درجات اداری، فرهنگی، قضایی یا نظامی که حقوق ماهیانه خاص به حساب آن تعلق می گیرد. اشل، پایه، جمع رتب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عربه
تصویر عربه
((عَ بِ یا بَ))
گردونه، کالسکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذبه
تصویر عذبه
((عَ ذَ بِ))
شاخه درخت، خس و خاشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
((عُ قْ بَ))
نوبت، باقی مانده هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
((عَ قَ بِ))
گردنه، راه سخت کوهستانی، کنایه از کار سخت و دشوار، جمع عقبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیبه
تصویر عیبه
((عَ یا ع بِ))
کیسه چرمی، جامه دان، صندوق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عصبه
تصویر عصبه
((عَ صَ بَ یا بِ))
خویشاوندان شخص از سوی پدر
فرهنگ فارسی معین