- عبرانی
- عبری، زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است، خطی که این زبان با آن نوشته می شود، هر یک از افراد قوم یهود، یهودی
معنی عبرانی - جستجوی لغت در جدول جو
- عبرانی
- یهودی مرد، زبان یهودی عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
- عبرانی ((ع ِ))
- عبری، یهودی، زبان یهود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یهودی زن، زبان یهودی
عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
مربوط به عمران مثلاً عملیات عمرانی
آبادانی منسوب به عمران: امور عمرانی کشور
بی سواد عامی. توضیح در عربی بمعنی ظاهر از هر چیز و ضد (جوانی) است
گریان اندوهگین
تشویش
تخریب، خرابی
آشفتگی وانقلاب
شغل ومنصب دربان
دیر نشین
خشمگین، برآشفته
درخشان، روشن
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
عضو اصلی تنفس ماهی
یاوه باف
نجوانی کرکمی منسوب به زعفران، برنگ زعفران: زعفری
خدایی الهی ربانی خدایی
منسوب به ایران. هر چیز که وابسته به ایران باشد، اهل ایران از مردم ایران تابع ایران
کاتورگی سترتکی
خزری
پرمو
گاری، کالسکه، دلیجان
غذایی که هنگام عصر می خورند
مربوط به عقل، عاقلانه، خردمندانه
پیرو دین مسیح، مسیحی، عیسوی مذهب
از روی ظلم و ستم مثلاً تصرف عدوانی
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
خرابی، ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی