جدول جو
جدول جو

معنی عبدل - جستجوی لغت در جدول جو

عبدل
(عَ دَ)
عبد مملوک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبدل
تصویر مبدل
تغییرداده شده، عوضی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
عوض شده، تبدیل شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادل
تصویر عادل
آنکه رفتارش توام با عدل و داد است، دادگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبده
تصویر عبده
عابد، عبادت کننده، پرستنده، آنکه خدا را پرستش می کند
فرهنگ فارسی عمید
(عَ دُ لی یَ)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعبه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 62هزارگزی شمال خاوری اهواز و ساحل باختری رودخانه شطیطبین دو رود خانه شطیط و دز واقع و در جلگه است. هشتاد تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شطیط تأمین میشود و محصولاتش غلات است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد. و از طریق شوشتر بدانجا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُ لی ی)
نسبت است به ابوعبدالله بن کرام صاحب مقاله الکرامیه که جماعتی از اصحابش به کتب او نسبت داده شده اند. (اللباب ج 2 ص 112)
نسبت است بدهی در سرزمین واسط عراق که قریه عبداﷲ نام دارد. (اللباب ج 2 ص 112)
نسبت است به عبداﷲ که بطنی از خولان است. (اللباب ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُ لی ی)
محمود بن علی بن اسماعیل البخاری الصوفی العبدلی، مکنی به ابوالقاسم. ساکن قریۀ عبدالله به عراق بود و در بغداد و واسط موعظه میکرد از ابوالخطاب بن البطروحین بن طلحه الثعالبی حدیث شنید و ابوسعد سمعانی از او روایت کند وی به سال 480 هجری قمری متولد شد. (از اللباب ج 2 ص 112)
علی بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن کعب بن سلمه الخولانی العبدلی. از یوسف بن عبدالاعلی و محمد بن عبدالله بن عبدالحکیم روایت کند وی مردی صالح و ثقه بود به سال 329 هجری قمری به مصر درگذشت. (اللباب ج 2 ص 112)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عبول
تصویر عبول
مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدلی
تصویر عبدلی
منسوب به عبدالله (بطنی از خولان)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عبد، بند گان، توانایی، ماند گاری، جاودانگی، فربهی، بویه کوب، ننگ، جمع عابد به معنی پرستندگان
فرهنگ لغت هوشیار
بند گانه منسوب به عبد، منسوب به عبد القیس (بطنی از جدیله) عبقی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
بدل شده و تبدیل شده، دیگرگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبال
تصویر عبال
گل هاژ ترخانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادل
تصویر عادل
دادگر، داد دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
((تَ بَ دُّ))
دگرگون شدن، بدل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبده
تصویر عبده
((عَ بَ دِ))
جمع عابد، پرستندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادل
تصویر عادل
((دِ))
دادگر، داد دهنده، جمع عدول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
((مُ بَ دَّ))
بدل شده، تبدیل شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
((مُ بَ دِّ))
تغییردهنده، بدل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادل
تصویر عادل
دادگر، دادگستر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
Adaptor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عادل
تصویر عادل
Just
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
adaptador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عادل
تصویر عادل
справедливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عادل
تصویر عادل
gerecht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
Adapter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
adapter
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
адаптер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عادل
تصویر عادل
справедливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عادل
تصویر عادل
sprawiedliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
адаптер
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مبدل
تصویر مبدل
adapter
دیکشنری فارسی به هلندی