جدول جو
جدول جو

معنی عبدالملک - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالملک
(پسرانه)
بنده یا پادشاه خداوند، نام دو تن از پادشاهان سامانی
تصویری از عبدالملک
تصویر عبدالملک
فرهنگ نامهای ایرانی
عبدالملک
(عَ دُلْ مَ لِ)
ولی العبلات از مولدین بربر و از مغنیان مشهور صدر اسلام و از حاذق ترین آنان در صنعت غناست. وی به مکه سکونت گزید. از جهت جمالی که داشت الغریض میگفتند. وی به سال 59 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن زهر بن عبدالملک بن محمد بن مروان بن زهر. رجوع به ابن زهر چند تن از دانشمندان خاندان اندلسی شود. و نیز رجوع شود به الاعلام زرکلی
ابن احمد بن عبدالملک بن شهید القرطبی، مکنی به ابومروان و ملقب به ابن شهید. رجوع به ابن شهید ابوعامر و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن محمد شیخ بن القائم بامرالله ، مکنی به ابومروان ملقب به المعتصم السعدی. رجوع به ابن زهر و الاعلام زرکلی شود
ابن قریب بن علی بن اصمع الباهلی، مکنی به ابوسعید و معروف به اصمعی. رجوع به اصمعی و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالله بن یوسف بن جوینی ملقب به امام الحرمین. رجوع به ابوالمعالی جوینی عبدالملک و امام الحرمین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمادالملک
تصویر عمادالملک
(پسرانه)
تکیه گه کشور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالعلی
تصویر عبدالعلی
(پسرانه)
بنده علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
(پسرانه)
بنده پروردگار، نام پدر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عضدالملک
تصویر عضدالملک
(پسرانه)
یار و یاور سلطتنت یا مملکت، نام یکی از رجال اواخر دوره قاجاریه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
بندۀ خدا، کنایه از احمق، کودن، خنگ
فرهنگ فارسی عمید
(عَ دُلْ لاه)
ابن بری بن عبدالجبار المقدسی الاصل المصری، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن بری. رجوع به ابن بری و ابومحمد عبدالله و رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 452 شود
ابن منصور ملقب به المستنصر بالله بن الظاهربن الناصر، مکنی به ابو احمد و معروف به المستعصم بالله. رجوع به المستعصم بالله و ابواحمد و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالرحمان ابی زید النفراوی القیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالرحمان بن فضل بن بهرام التمیمی الدارمی السمرقندی، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابومحمد بن عبدالله بن عبدالرحمان و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن حمدان بن حمدون التغلبی العدوی، مکنی به ابوالهیجاء. رجوع به ابوالهیجاء و عبدالله بن حمدان و نیز به الاعلام زرکلی و مجمل التواریخ ص 374 شود
ابن عبدالظاهر بن نشوان الجذامی ملقب به محی الدین و معروف به ابن عبدالظاهر. رجوع به عبدالظاهر محی الدین ابوالفضل و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن جعفر بن محمد بن درستویه. رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیرۀ عمر بن عبدالعزیز ص 43 و روضات الجنات ص 448 شود
ابن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن هشام ملقب به جمال الدین، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن هشام جمال الدین عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن اسعد التمیمی الیافعی المکی ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالسعادات. رجوع به بابوالسعادات عبدالله بن اسعد و به روضات ص 457 شود
ابن حسین بن عبدالله العکبری البغدادی، مکنی به ابوالبقاء معروف به العکبری. رجوع به ابوالقباء محب الدین و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن سلیمان بن اشعث الازدی السجستانی معروف به ابن ابی داود. رجوع به ابن ابی داود ابوبکر بن سلیمان و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالحکم بن اعین بن لیث بن رافع معروف به ابن عبدالحکم. رجوع به ابن عبدالحکم ابومحمد عبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالرحمان بن عقیل القرشی الهاشمی العقیلی ملقب به بهاءالدین. رجوع به ابن ابومحمد بهاءالدین و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالعزیز بن محمد البکری الاندلسی، مکنی به ابوعبید بکری. رجوع به ابوعبید بکری عبدالله... و به الاعلام زرکلی شود
ابن وهب راسبی. از مردم ازد و از ائمۀ اباضیه است. رجوع به راسبی عبدالله بن وهب شود. و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود
ابن لهیعه بن فرعان الحضرمی المصری، مکنی به ابوعبدالرحمان. رجوع به ابن لهیعه ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن مسلم بن قتیبه الدینوری معروف به ابن قتبیه. رجوع به ابن قتیبه ابومحمد عبدالله و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن عامر یحصبی الشامی، مکنی به ابوعمران. رجوع به ابن عامر، مکنی به ابوعمران و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن ابی زید عبدالرحمان قیروانی، مکنی به ابومحمد معروف به ابن ابی زید. رجوع به ابن ابی زید ابومحمد شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن مروان الحکم الاموی. به سال 20 هجری قمری متولد شد. وی از بزرگان خلفای اموی است. پس از مرگ پدر به سال 65 هجری قمری به خلافت رسید عمرو بن سعد را که در زمان خلافت پدرش مروان حاکم دمشق بود به نیابت خود برگزید و خود بقصدنبرد با مصعب متوجه عراق عرب شد. عمرو در غیاب او داعیۀ خلافت و استقلال کرد عبدالملک در اثناء راه از این امر آگاه شد دفع دشمن خانگی اولی دید بازگشت عمرودر دمشق متحصن گردید. عبدالملک او را محاصره کرد پس از گذشت چهارماه به مصالحه انجامید بر این موجب که عبدالملک به امامت پردازد و عمرو ضبط اموال دیوانی را بعهده گیرد. سرانجام به سال 68- 69 هجری قمری عمرو به دست عبدالملک به قتل رسید و با فراغت خاطر به سال 71 هجری قمری لشکریان فراهم و به عراق عرب سپس به کوفه رفت و با لشکریان مصعب در نواحی قرقیا نبرد کرد و سرانجام مصعب به قتل رسید و سرش را نزد عبدالملک بردند. و بدین ترتیب عراق عرب به تصرف عبدالملک درآمد. وی مملکت فارس و اهواز و عراق عجم را نیز تسخیر کرد. در عصر او دیوانهائی از فارسی و رومی به عربی ترجمه شد. وی نخستین کسی است که در اسلام به دینار سکه زد و پیش از وی عمر بن خطاب درهم ها را سکه زده بود. عبدالملک به حزم شهرت داشت چنانکه معاویه به حکم. در حدیث و شعر وارد بود. وی به سال 86 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از حبیب السیر ج 2 صص 147- 148)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن جمال العصامی الاسفرایینی. از بزرگان علماء عربیت است. او راست: الحاشیه علی شرح الکافیه. الاطول (عارض به المطول). بلوغ الارب من کلام العرب. الکافی فی العروض و القوافی. شرح ایساغوجی التسهیل فی العروض. رساله فی تحریم الدخان و جز آن از شروح وحواشی. وی به سال 978 هجری قمری به مکه متولد شد و در1037 هجری قمری به مدینه درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن حسین بن عبدالملک المکی العصامی. مورخ و از مردم مکه است. به مکه متولد شد و هم در آنجا درگذشت. او راست: سمط النجوم. العوالی فی انباء الاوائل و التوالی. وی به سال 1049 هجری قمری متولد شد و در 1111 هجری قمری به مکه درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن زیدان بن احمد المنصور السعدی. از ملوک دولت اشراف سعدیین مراکش است. پس از مرگ پدرش به سال 1037 هجری قمری با وی به خلافت بیعت کردند. برادرانش ولید و احمد بر او شوریدند و سرانجام یکی از مردم مراکش به تحریک ولید وی را به سال 1040 هجری قمری بکشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
عبدالملک بن ابی عثمان محمد بن ابراهیم خرجوشی، مکنی به ابوسعد. وی از اهل نیشابور و امامی زاهد و فاضل بود و بمصالح مردمان قیام میکرد و میکوشید که به آنهانفعی رسد. در شهر خود از ابوعمر سلمی و جماعت کثیری حدیث شنید و آنگاه بسوی عراق و حجاز و مصر شتافت و شیوخ بسیاری را درک کرد و از خود تصانیف مفیدی بجای گذارد. ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی گوید که ابوسعد خرجوشی با کاف فارسی نیز آمده است یعنی ’خرگوشی’ و منسوب بقریتی در خراسانست. قبر ابوسعد خرگوشی فعلاً در خانقاهی در کوچۀ خرگوش است ولی بر من (سمعانی) معلوم نشد که کوچه نام خود را از ابوسعد گرفته یا بالعکس. او بسال 407 هجری قمری درگذشت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
عبدالملک بن نوح بن نصر بن احمد بن اسد بن سامانی، بعد از پدر پادشاه شد و هفت سال و نیم پادشاهی کرد و در میدان گوی باختن در حالت اسب تاختن بیفتاد و بدان درگذشت، در منتصف شوال سنۀ خمسین و ثلاثمائه، در عهد او البتکین به امارت خراسان رفت و املاک بی قیاس بر او جمع شد، رجوع به تاریخ گزیده ص 384 و آل سامان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن مهلب بن ابی صفره الازدی. از شجعان عرب و اشراف بود. با برادرش یزید بر بنی مروان خروج کرد. سرانجام با برادرش مفضل به سال 102 هجری قمری به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(قِ طی ی)
عبدالملک قبطی فرسی از محدثان است. وی علی (ع) و مغیره بن شعبه را دیده و از جندب و جابر بن سمره روایت کند. او سه سال پیش از پایان خلافت عثمان بدنیا آمد وبه سال 136 وفات یافت و مردی مدلس بود. (سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
عبدالملک بن سلیمان. از محدثان است. وی از عیسی بن یونس سبیعی روایت کند، و ابوحفص عمر بن محمد همدانی صاحب جامع کبیر از او روایت دارد. ابوحاتم او را ستوده و مستقیم الحدیث خوانده است. (انساب سمعانی). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(قِ)
عبدالملک بن ابراهیم بن احمد بن حسین. از کرمانشاهان است که در بغداد به سال 307 ه. ق. تولد یافت. از راویان مورد اطمینان بود. (انساب سمعانی). در بررسی تاریخ اسلام، روات به عنوان افراد علمی با تخصص در نقل حدیث شناخته می شوند که در جمع آوری احادیث از راویان مختلف بسیار دقیق بوده اند. این افراد با دقت در اسناد روایات و شرایط خاص راویان، توانستند احادیث معتبر و صحیح را از نقل های نادرست یا ضعیف تمییز دهند و این امر به صحت دین اسلام کمک کرد.
لغت نامه دهخدا
(زِ)
ابوعمر عبدالملک بن علی بن عبدالله بن عمر. وی از ابدال و مستجاب الدعوه بود. سفر کردو از ابی مسلم ابراهیم بن عبدالله الکجی البصری و جماعتی از اهل عراق حدیث نوشت. مردی ثقه و نبیل و زاهد بود. جماعتی از اهل شیراز نزد او رفتند. از وی ابوالقاسم الدهان و ابوبکر احمد بن محمد بن عبدوس النسوی و ابواسحاق ابراهیم بن ابی بکر الرازی و غیر ایشان روایت دارند. روز سه شنبه پنج روز مانده از ذی الحجۀ 358 جهان را بدرود گفت. (از انساب سمعانی ورق 471 الف)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی کرمانشاهان، واقع در 68هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و سه هزارگزی باختری راه شوسۀ سنندج در دامنه ای و سردسیر است و 25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ابن محمد بن عدی الجرجانی الاسترآبادی، مکنی به ابونعیم. فقیه، حافظ حدیث و از مردم استرآباد بود. از تصنیفات او است: کتاب الضعفاء فی رجال الحدیث در ده جزء. وی به سال 242 هجری قمری متولد شد و در 323 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُدُلْ مُ)
علی رضا قاجار. رئیس ایل قاجار و ازرجال اواخر دورۀ قاجاریه. پس از خلع محمدعلی شاه قاجار، پسر دوازده ساله اش احمد میرزا از طرف ملیون به سلطنت رسید و عضدالملک به نیابت سلطنت تعیین شد، و پس از فوت او در رمضان سال 1328 هجری قمری ابوالقاسم خان ناصرالملک نایب السلطنه گردید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ دُلْ مِ)
زهرۀ اسبوس است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ دُلْ مُ)
سعد بن محمد آبی. از اعیان درباری ملکشاه و مستوفی سلطان محمد بود چون او در محرم سال 498 ه. ق. به تبریز رسید سلطان محمد او را بصدارت خود اختیار نمود سعدالملک آبی در حقیقت اولین وزیر سلطان محمد است سعدالملک در دورۀ وزارت خود (از محرم 498 تا شوال 500 یعنی دوسال و نه ماه) اولا امیر ایاز سپهسالار برکیارق را که بعد از مرگ او پسر خردسالش ملکشاه را بسلطنت برداشته بود ابتدا بتدبیر از مخالفت بازداشته و بعد او را کشته است. ثانیاً در جنگ با اسماعیلیه اطراف اصفهان بفتوحات بزرگ نایل آمده. آخرالامر سعدالملک را متهم بداشتن دین باطنیه کردند. سلطان ابتدا سعدالملک را محبوس ساخت سپس بر اثر غوغای عوام و شایع ساختن الحاد وزیر او را بر در اصفهان بدار آویخت. شمس قیس گوید:
ترا سعد و بوسعد بودند یار
چو تاج از بر سر درآویختی
درآویخت بایست آن هردو را
تو آن هر دوانرا برآویختی.
(وزارت در عهد سلجوقی صص 156- 162). و رجوع به نسایم الاسحار و دستورالوزراء ص 182 و اخبار الدوله سلجوقیه و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا
(قُ دُلْ مَ لِ)
معجونی است. رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی کتاب قرابادین شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مُ)
بزرگ ملک و مملکت. آنکه مملکت و سلطنت بر او تکیه کند. و آن لقبی بود که به بزرگان مملکت می دادند
لغت نامه دهخدا
(عِ دُلْ مُ)
فتح الله ، ملقب به عمادالملک. نخستین تن از عمادشاهیان است و از سال 890 تا 910 هجری قمری در ’برار’ دکن حکومت کرده است. رجوع به عمادشاهیان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
نسبت است به عبدالملک العبد الملکی پسر دختر عماربن رجاء استرابادی متوفی به سال 350 هجری قمری (از اللباب ج 2 ص 113)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 29 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند. کنار رود خانه تویسرکان واقع در جلگه و سردسیر و مالاریایی است و 479 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود محصول آن: غلات دیمی، حبوبات، توتون است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد در فصل خشکی ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُلْ مُ)
میرزا محمدحسین قزوینی فرزند میرزا فضل اﷲ، متولی باشی آستانۀ قدس رضوی بود که به سال 1285 هجری قمری درگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُلْ مُ)
بازوی پادشاهی. یار و یاور سلطنت. و آن را لقب بزرگان نهند
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبدالملح
تصویر زبدالملح
زهره آسیوس است که مراد شوره (نتیرات دو پتاسیم) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرالملک
تصویر بدرالملک
ماه تمام کشور موجب رونق و روشنی مملکت، لقبی است رجال مملکت را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
بنده خدا:جمع عباد الله، انسان کامل، نامی است از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
((عَ بْ دُ لْ لا))
بنده خدا، جمع عبادالله، نامی است از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین