جدول جو
جدول جو

معنی عبدالرشید - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالرشید
(پسرانه)
بنده پروردگار هدایت کننده، نام پسر محمد غزنوی
تصویری از عبدالرشید
تصویر عبدالرشید
فرهنگ نامهای ایرانی
عبدالرشید
(عَ دُرْ رَ)
ابن مسعود بن سلطان محمود و به قول صاحب گزیده فرزند محمود بن سبکتکین بود. کنیت او ابومنصور وملقب به مجدالدوله است. وی مردی شجاع، فاضل و عاقل بود لکن شجاعتی که لازمۀ سلطنت باشد نداشت و تحت نفوذ یکی از حاجبان (طغرل برادرزادۀ مودود) میزیست و چون استبداد طغرل در کارها بالا گرفت عبدالرشید به خیال دور کردن او وی را به سیستان به جنگ سلاجقه فرستاد. طغرل پس از فتوحاتی که نصیبش شد به غزنه برگشت و برعبدالرشید عاصی شد او را گرفت و با نه تن دیگر از شاهزادگان غزنوی به سال 444 بکشت. (از حبیب السیر ج 2ص 395) (از تاریخ ایران سال چهارم صص 267- 268)
ابن ابی حنیفه بن عبدالرزاق، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ظهیرالدین معروف به الولوالجی. وی فقیه حنفی بود. و او راست: فتاوی الولوالجیه. وی به سال 467 هجری قمری در الولوالجی متولد و سال 545 در همانجا درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن احمد بن ابی یوسف هروی، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور عبدالرشید در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبدالمجید
تصویر عبدالمجید
(پسرانه)
بنده پروردگار عالی مرتبه و گرامی، نام دو تن از پادشاهان عثمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالرفیع
تصویر عبدالرفیع
(پسرانه)
بنده پروردگار بلندمرتبه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالرحیم
تصویر عبدالرحیم
(پسرانه)
بنده پروردگار رحیم و مهربان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالحمید
تصویر عبدالحمید
(پسرانه)
بنده پروردگار ستایش شده، نام دو نفر از پادشاهان عثمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ بُرْ رَ)
ثویب بن البکائی. محدث است و خالد بن صبح از او روایت کند. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 40هزارگزی شمال باختری فریمان. جلگه ای و گرمسیر است. 259 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات، و چغندر است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُرْ رَزْ زا)
دهی است از دهستان شراء پایین بخش وفس شهرستان اراک واقع در 30هزار گزی جنوب باختر کمیجان و هشت هزار گزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر. 1165 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و انگور است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در فصل خشکی از طریق کارخانه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُرْ رَ)
ابن حسن بن علی الاسنوی الشافعی ملقب به جمال الدین. در اسنا متولد شد. وی فقیه، اصولی و عالم به عربیت بود. سپس به سال 721 هجری قمری به قاهره آمدو ریاست شافعیان و ولایت حسبه وکالت بیت المال یافت. از تألیفات او است: المبهمات علی الروضه. الهدایه الی اوهام الکفایه. الاشباه و النظائر. جواهر البحرین. طراز المحافل. مطالع الدقائق. الکواکب الدریه. نهایه السؤل فی شرح مناهج الاصول. وی به سال 704 هجری قمری به اسنا متولد شد و به سال 772 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به روضات الجنات ص 439 شود
ابن ابوالقاسم قشیری، مکنی به ابونصر. رجوع به ابونصر عبدالرحیم بن ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
ابن محمد بن اسماعیل ابن نباته الفارقی، مکنی به ابویحیی. رجوع به ابن نباته عبدالرحیم بن محمد در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ حَ)
ابن عامر بن عبدالبر... معروف به عبدالحمید بک. وی طبیب است و از خاندان عبدالبر در منوفیه مصر است به سال 1300 هجری قمری متولد شد و درسال 1344 درگذشت. او راست: الطب الشرعی فی حصر مبادی. الطب الشرعی فی مصر و جز آن. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالرحمان بن زید بن الخطاب ملقب به عدوی و مکنی به ابوعمر. وی از مردم مدینه و در حدیث ثقه بود عمر بن عبدالعزیز او را ولایت کوفه داد و در حدود سال 115 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالعزیز ملقب به ابوخازم. قاضی شام و کوفه و کرخ و بغداد بود. از تألیفات اوست: ادب القاضی و الفرائض...وی به سال 292 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُسْ سَیْ یِ)
ابن محمد بن عبدالواحد، مکنی به ابونصر و معروف به ابن الصباغ. رجوع به ابن الصباغ ابونصر عبدالسید در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالرشید بخاری ملقب به وقام الدّین. او راست: شرح الجامع الصغیر محمد بن حسن شیبانی
لغت نامه دهخدا
(لُ فُلْ لاه)
ابن عبدالرشید. نام پدر حافظ ابرو است
لغت نامه دهخدا