دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 31هزار گزی کلیبر و 31هزار گزی شوسه اهر - کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی آب و هوای آن معتدل است و 330 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گوی آغاج و چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات است اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 328)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 31هزار گزی کلیبر و 31هزار گزی شوسه اهر - کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی آب و هوای آن معتدل است و 330 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گوی آغاج و چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات است اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 328)
ابن علی بن الحسین اللاهیجی الجیلانی ثم القمی معروف به ملاعبدالرزاق. از فضلاء و متکلمان و حکماء متشرع و از محققان و عالم به علم منطق و کلام بود و شعر میسرود. وی از شاگردان مبرز صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و داماد او بود. وی در قم تدریس میکرد از تألیفات اوست: حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشچی. حاشیه بر حاشیه خفری. حاشیه بر حاشیه ملاعبدالله یزدی بر تهذیب المنطق. حاشیه شرح اشارات خواجه. حدوث عالم. دیوان شعر به فارسی که به گفتۀ مجمع الفصحاء قریب به چهار الی پنج هزار بیت است. سرمایۀ ایمان فی اثبات اصول العقاید بطریق البرهان. شرح تجرید خواجه (شوارق و مشارق). شرح هیاکل النور در حکمت اشراق. شرح گلشن راز شبستری موسوم به مفاتیح الاعجاز. شرح الکلمات الطیبه. گوهر مراد و جز آن. از اشعار اوست: علی را قدر پیغمبر شناسد که هر کس خویش را بهتر شناسد. سنگ بالین کن و وانگه مزۀ خواب ببین تا ببینی که چه در زیر سر مردان است. جنون تکلیف کوه و دشت و صحرا میکند ما را اگر تن در دهیم دیگر که پیدا میکند ما را. وی بنابر قولی به سال 1051 هجری قمری در قم درگذشت. (از ریحانه الادب و الذریعه) ابن رزق الله بن ابی بکر بن خلف، مکنی به ابومحمد و معروف به الرسعنی. مفسر واز فقهاء حنابله بود. از تألیفات اوست: رموز الکنوز. تفسیر در چهار مجلد و جز آن. (از الاعلام زرکلی) ابن احمدمیمندی. از وزراء سلطان مودود به غزنین بود و به سال 441 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر ج 2 ص 393) ابن احمد بن محمد الصابونی. رجوع به ابن الصابونی کمال الدین عبدالرزاق در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
ابن علی بن الحسین اللاهیجی الجیلانی ثم القمی معروف به ملاعبدالرزاق. از فضلاء و متکلمان و حکماء متشرع و از محققان و عالم به علم منطق و کلام بود و شعر میسرود. وی از شاگردان مبرز صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) و داماد او بود. وی در قم تدریس میکرد از تألیفات اوست: حاشیه جواهر و اعراض شرح تجرید قوشچی. حاشیه بر حاشیه خفری. حاشیه بر حاشیه ملاعبدالله یزدی بر تهذیب المنطق. حاشیه شرح اشارات خواجه. حدوث عالم. دیوان شعر به فارسی که به گفتۀ مجمع الفصحاء قریب به چهار الی پنج هزار بیت است. سرمایۀ ایمان فی اثبات اصول العقاید بطریق البرهان. شرح تجرید خواجه (شوارق و مشارق). شرح هیاکل النور در حکمت اشراق. شرح گلشن راز شبستری موسوم به مفاتیح الاعجاز. شرح الکلمات الطیبه. گوهر مراد و جز آن. از اشعار اوست: علی را قدر پیغمبر شناسد که هر کس خویش را بهتر شناسد. سنگ بالین کن و وانگه مزۀ خواب ببین تا ببینی که چه در زیر سر مردان است. جنون تکلیف کوه و دشت و صحرا میکند ما را اگر تن در دهیم دیگر که پیدا میکند ما را. وی بنابر قولی به سال 1051 هجری قمری در قم درگذشت. (از ریحانه الادب و الذریعه) ابن رزق الله بن ابی بکر بن خلف، مکنی به ابومحمد و معروف به الرسعنی. مفسر واز فقهاء حنابله بود. از تألیفات اوست: رموز الکنوز. تفسیر در چهار مجلد و جز آن. (از الاعلام زرکلی) ابن احمدمیمندی. از وزراء سلطان مودود به غزنین بود و به سال 441 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر ج 2 ص 393) ابن احمد بن محمد الصابونی. رجوع به ابن الصابونی کمال الدین عبدالرزاق در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود
ابن ابوعلی حسان، مکنی به ابوالفتح. از محدثان و فقهای مشهور زمان خود بود و عده کثیری از محدثان از او روایت کرده اند. وی به سال 491 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 64). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن ابوعلی حسان، مکنی به ابوالفتح. از محدثان و فقهای مشهور زمان خود بود و عده کثیری از محدثان از او روایت کرده اند. وی به سال 491 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 64). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن خواجه شهاب الدین فضل اﷲ. از مردم باشتین از دهات بیهق و سرسلسلۀ سربداران است. او دومین فرزند شهاب الدین فضل اﷲ است. وی مردی شجاع بود. سلطان ابوسعید بهادرخان او را به معرفی برادرش امیر امین الدین جهت کشتی گرفتن با ابومسلم پهلوان عصر به خراسان دعوت کرد. به امر سلطان با ابومسلم پهلوان در مسابقۀ تیرانداری شرکت جست و در نتیجه گوی سبقت را ربود. سلطان بفرمود تا عبدالرزاق را شغلی پرسود دهند. دیوانیان تحصیل مالیات کرمان را که مبلغ صدوبیست هزار دینار بود به وی دادند مقرر آنکه بیست هزار دینار را جهه خاصۀ خود تصرف نماید و صدهزار دینار آن را برای خزانۀ عامره بفرستد. عبدالرزاق تمامی آن وجوه را به کرمان صرف خود نمود. وقتی متوجه شد که یک دینار از آن وجوه نمانده بود در بحر اندیشه فرورفت. بر حسب اتفاق در همان ایام خبر مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان شایع شد. عبدالرزاق روی به وطن معهود آورده چون به باشتین آمد دید فتنه ای حادث شده است. سبب آن بود که در آن زمان ایلچی به باشتین آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که دو برادر بودند شراب و شاهد طلب کرده بودند و چون در باب شاهد عذری آورده بودند ایلچی خواست که متعرض عورات ایشان شود برادران شمشیر کشیده گفتند ما سربداریم تحمل این رسوائی را نداریم و ایلچی را به قتل رساندند. خواجه علاءالدین محمدکه در آن زمان وزیر خراسان بود و در قریۀ فریومد اقامت داشت کسان به طلب حسن و حسین فرستاد آندو در رفتن تعلل کردند. امیر عبدالرزاق چون بر حقیقت واقعه اطلاع یافت جمعی را با خود متفق کرد و نوکران وزیر را برگردانید. خواجه علاءالدین نوبت دیگر زیاده از پنجاه کس جهت همان امر به باشتین فرستاد امیر عبدالرزاق در مقام خلاف آمد. جنگ درگرفت چند نفر از نوکران علاءالدین کشته و باقی منکوب و مخذول شدند. پس از آن عبدالرزاق مردم آن قریه را جمع آورده گفت فتنه ای عظیم در این دیار بوقوع پیوست و اگر مساهله کنیم کشته شویم وبه مردی سر خود بردار دیدن هزاربار بهتر که به نامردی به قتل رسیدن. از این جهت و سخن آن دو برادر آنان سربدار شدند. امیرعبدالرزاق با جمع لشکریان خود جهت پاسخ به عمل علاءالدین رهسپار خراسان شدند. در آن موقع خواجه علاءالدین جهت امری متوجه استراباد شده بود امیر عبدالرزاق خبردار شد. از عقبش شتافت و در درۀ شهرک نو به او رسید نبردی سخت در گرفت خواجه علاءالدین به قتل رسید و امیر عبدالرزاق با غنائم و اموال زیاد به باشتین مراجعت کرد. سربداران به سال 738 هجری قمری به سبزوار رفتند و آنجا را تصرف کردند و امیرعبدالرزاق رسماً بر مسند حکومت نشست. و در همین سال امیرعبدالرزاق بدست برادرش امیر وجیه الدین مسعود به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 3 ص 357 شود
ابن خواجه شهاب الدین فضل اﷲ. از مردم باشتین از دهات بیهق و سرسلسلۀ سربداران است. او دومین فرزند شهاب الدین فضل اﷲ است. وی مردی شجاع بود. سلطان ابوسعید بهادرخان او را به معرفی برادرش امیر امین الدین جهت کشتی گرفتن با ابومسلم پهلوان عصر به خراسان دعوت کرد. به امر سلطان با ابومسلم پهلوان در مسابقۀ تیرانداری شرکت جست و در نتیجه گوی سبقت را ربود. سلطان بفرمود تا عبدالرزاق را شغلی پرسود دهند. دیوانیان تحصیل مالیات کرمان را که مبلغ صدوبیست هزار دینار بود به وی دادند مقرر آنکه بیست هزار دینار را جهه خاصۀ خود تصرف نماید و صدهزار دینار آن را برای خزانۀ عامره بفرستد. عبدالرزاق تمامی آن وجوه را به کرمان صرف خود نمود. وقتی متوجه شد که یک دینار از آن وجوه نمانده بود در بحر اندیشه فرورفت. بر حسب اتفاق در همان ایام خبر مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان شایع شد. عبدالرزاق روی به وطن معهود آورده چون به باشتین آمد دید فتنه ای حادث شده است. سبب آن بود که در آن زمان ایلچی به باشتین آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که دو برادر بودند شراب و شاهد طلب کرده بودند و چون در باب شاهد عذری آورده بودند ایلچی خواست که متعرض عورات ایشان شود برادران شمشیر کشیده گفتند ما سربداریم تحمل این رسوائی را نداریم و ایلچی را به قتل رساندند. خواجه علاءالدین محمدکه در آن زمان وزیر خراسان بود و در قریۀ فریومد اقامت داشت کسان به طلب حسن و حسین فرستاد آندو در رفتن تعلل کردند. امیر عبدالرزاق چون بر حقیقت واقعه اطلاع یافت جمعی را با خود متفق کرد و نوکران وزیر را برگردانید. خواجه علاءالدین نوبت دیگر زیاده از پنجاه کس جهت همان امر به باشتین فرستاد امیر عبدالرزاق در مقام خلاف آمد. جنگ درگرفت چند نفر از نوکران علاءالدین کشته و باقی منکوب و مخذول شدند. پس از آن عبدالرزاق مردم آن قریه را جمع آورده گفت فتنه ای عظیم در این دیار بوقوع پیوست و اگر مساهله کنیم کشته شویم وبه مردی سر خود بردار دیدن هزاربار بهتر که به نامردی به قتل رسیدن. از این جهت و سخن آن دو برادر آنان سربدار شدند. امیرعبدالرزاق با جمع لشکریان خود جهت پاسخ به عمل علاءالدین رهسپار خراسان شدند. در آن موقع خواجه علاءالدین جهت امری متوجه استراباد شده بود امیر عبدالرزاق خبردار شد. از عقبش شتافت و در درۀ شهرک نو به او رسید نبردی سخت در گرفت خواجه علاءالدین به قتل رسید و امیر عبدالرزاق با غنائم و اموال زیاد به باشتین مراجعت کرد. سربداران به سال 738 هجری قمری به سبزوار رفتند و آنجا را تصرف کردند و امیرعبدالرزاق رسماً بر مسند حکومت نشست. و در همین سال امیرعبدالرزاق بدست برادرش امیر وجیه الدین مسعود به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 3 ص 357 شود
کمال الدین فرزند جلال الدین اسحاق. وی مردی مورخ و فاضل بود. از طرف شاهرخ سفارت هند و گیلان یافت و به خدمت امیرزادگان مانند میرزا عبداللطیف و میرزا عبدالله و جز آن درآمده و عاقبت به خدمت سلطان ابوسعید پیوست. پس از آن زندگی انزوا اختیار کرد و در خانقاه شاهرخیه در هرات سمت شیخی یافت. وی به سال 887 هجری قمری در هرات درگذشت. (ازتاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 ص 480) (از رجال حبیب السیر ص 172) (از سبک شناسی ج 3 ص 172، 185، 195)
کمال الدین فرزند جلال الدین اسحاق. وی مردی مورخ و فاضل بود. از طرف شاهرخ سفارت هند و گیلان یافت و به خدمت امیرزادگان مانند میرزا عبداللطیف و میرزا عبدالله و جز آن درآمده و عاقبت به خدمت سلطان ابوسعید پیوست. پس از آن زندگی انزوا اختیار کرد و در خانقاه شاهرخیه در هرات سمت شیخی یافت. وی به سال 887 هجری قمری در هرات درگذشت. (ازتاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 ص 480) (از رجال حبیب السیر ص 172) (از سبک شناسی ج 3 ص 172، 185، 195)
عبدالرزاق پسر حاج سیدمحمد. از شاعران عهد ناصرالدین شاه قاجار بود. مدتی در اصفهان و تهران با قلندران میزیست و شمع محفل آنان بود. سرانجام آهنگ هندوستان کرد و چندی در شیراز در منزل رضاقلیخان هدایت (متوفی در حدود 1290 هجری قمری) اقامت گزید و آنگاه به هندوستان رفت. این بیت از اوست: ازخدابرگشتگان را کار چندان سخت نیست سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است. رجوع به آتشکده ص 170 و مجمعالفصحاج 2 ص 7 و 62 و ریاض العارفین ص 166 و ریحانهالادب شود
عبدالرزاق پسر حاج سیدمحمد. از شاعران عهد ناصرالدین شاه قاجار بود. مدتی در اصفهان و تهران با قلندران میزیست و شمع محفل آنان بود. سرانجام آهنگ هندوستان کرد و چندی در شیراز در منزل رضاقلیخان هدایت (متوفی در حدود 1290 هجری قمری) اقامت گزید و آنگاه به هندوستان رفت. این بیت از اوست: ازخدابرگشتگان را کار چندان سخت نیست سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است. رجوع به آتشکده ص 170 و مجمعالفصحاج 2 ص 7 و 62 و ریاض العارفین ص 166 و ریحانهالادب شود
ابن ابراهیم بن احمد مشهور به ابن عبدالرزاق. از فضلاء دمشق بود و او را کتابی است به نظم، به نام قلائد المنظوم که در حدود 400 بیت و در فرائض است و نیز او راست: مفتاح الاسرار فی شرح الدرالمختار. وی به سال 1075 ه. ق. متولد شد و در 1128 درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن ابراهیم بن احمد مشهور به ابن عبدالرزاق. از فضلاء دمشق بود و او را کتابی است به نظم، به نام قلائد المنظوم که در حدود 400 بیت و در فرائض است و نیز او راست: مفتاح الاسرار فی شرح الدرالمختار. وی به سال 1075 هَ. ق. متولد شد و در 1128 درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالرّزاق مغربی عالم و فقیه شافعی صاحب منظومۀ معروف به تیجان العنوان و مؤلفات دیگر. تولد او بمغرب بود و در قاهره میزیسته. وی به سال 1096 هجری قمری وفات یافت
ابن عبدالرّزاق مغربی عالم و فقیه شافعی صاحب منظومۀ معروف به تیجان العنوان و مؤلفات دیگر. تولد او بمغرب بود و در قاهره میزیسته. وی به سال 1096 هجری قمری وفات یافت
ابن عبدالرزاق بن عبدالعظیم العثمانی. فقیه مالکی است. از تألیفات او است: سلاح الایمان فی الصلاه و تلاوه القرآن. بدایه السلوک ’منظومه است’. تنبیه الغافل الی مرتبه العاقل. وی به سال 945 هجری قمری متولد شدو در سال 1027 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالرزاق بن عبدالعظیم العثمانی. فقیه مالکی است. از تألیفات او است: سلاح الایمان فی الصلاه و تلاوه القرآن. بدایه السلوک ’منظومه است’. تنبیه الغافل الی مرتبه العاقل. وی به سال 945 هجری قمری متولد شدو در سال 1027 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالرزاق، مکنی به ابومنصور. سپهسالار خراسان به روزگار سامانیان. رجوع به ابومنصور شود. توضیحاً می افزاید که سکه زرینی (دینار) از این محمد بن عبدالرزاق (که ظاهراً بل قطعاً همان ابومنصور معروف است که شاهنامۀ نثر بفرمان او جمع شده بود) در روسیه باقی است که در مراغه سنۀ 337 هجری قمری زده شده است و گویا در تجارب الامم و ابن الاثیر دارد که در حدود همین سنه محمد بن عبدالرزاق (که از سامانیان گویا روی گردان شده به طرف آل بویه آمده بود) از جانب رکن الدوله، پس از اسیر کردن مرزبان بن محمد بن مسافر پادشاه مسافری (= سلاری) آذربایجان و فرستادن او را به قلعۀ سمیرم، این محمد بن عبدالرزاق حاکم آذربایجان شد. رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 60 شود
ابن عبدالرزاق، مکنی به ابومنصور. سپهسالار خراسان به روزگار سامانیان. رجوع به ابومنصور شود. توضیحاً می افزاید که سکه زرینی (دینار) از این محمد بن عبدالرزاق (که ظاهراً بل قطعاً همان ابومنصور معروف است که شاهنامۀ نثر بفرمان او جمع شده بود) در روسیه باقی است که در مراغه سنۀ 337 هجری قمری زده شده است و گویا در تجارب الامم و ابن الاثیر دارد که در حدود همین سنه محمد بن عبدالرزاق (که از سامانیان گویا روی گردان شده به طرف آل بویه آمده بود) از جانب رکن الدوله، پس از اسیر کردن مرزبان بن محمد بن مسافر پادشاه مسافری (= سلاری) آذربایجان و فرستادن او را به قلعۀ سمیرم، این محمد بن عبدالرزاق حاکم آذربایجان شد. رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 60 شود