جدول جو
جدول جو

معنی عبدالجبار - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالجبار(پسرانه)
بنده پروردگار که دارای جبروت است
تصویری از عبدالجبار
تصویر عبدالجبار
فرهنگ نامهای ایرانی
عبدالجبار(عَ دُلْ حَ سَ)
دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 31هزارگزی باختر هریس و دوهزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی و هوای آن معتدل است و 582 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
عبدالجبار(عَ دُلْ جَبْ با)
ابن احمد بن عمر الطر سوسی، مکنی به ابوالقاسم. وی عالم به قراآت بود و کتابی بنام المجتبی الجامع در علم قرائت تألیف کرده است. او به سال 331 متولد شد ودر 420 هجری قمری به مصر درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن خالد بن بن عمران السرتی، مکنی به ابوحفض. وی فقیهی فاضل و زاهد و در فضل ودینداری ضرب المثل بود. به سال 194 هجری قمری متولد شد و به سال 281 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن عبدالله بن احمد قرطبی قیروانی، مکنی به ابوطالب. به ادب و عربیت و تاریخ معرفتی داشت. او را شعری است و تاریخی تصنیف کرد. وی به سال 510 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبدالغفار
تصویر عبدالغفار
(پسرانه)
بنده پروردگار بخشاینده گناه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالستار
تصویر عبدالستار
(پسرانه)
بنده پروردگار عیب پوشاننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالجواد
تصویر عبدالجواد
(پسرانه)
بنده پروردگار که بخشنده است
فرهنگ نامهای ایرانی
(حُ)
ابن عبدالجبار. جاحظ خبری از وی واو از موسی بن ابی الردقاء آورده است. (البیان و التبیین ج 2 ص 182). و ابن قتیبه در عیون الاخبار نیز خبری از وی و او از عبدالملک بن عمیر در بارۀ چگونگی مجلس زیاد در کوفه آورده است. (عیون الاخبار ج 2 ص 211)
لغت نامه دهخدا
(قَ رِ عَدُلْ جَبْ با)
در نیشابور است و به عبدالجبار بن عبدالرحمان منسوب است که به سال 140 هجری قمری از طرف منصور والی خراسان بود، سپس از فرمان وی سرپیچی کرد و محکوم به قتل شد. محمد بن شعیب قصری بدان منسوب است. (معجم البلدان). رجوع به قصری (محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
سعید بن عبدالجبار حمصی. در رجال شیخ طوسی جزء اصحاب حضرت صادق (ع) یاد شده. و در مراجع دیگر نام او بدست نیامد. (از تنقیح المقال)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالجبار بن محمد بن عبدالعزیز بن ما’ ملقب به سدیدالدین نبیرۀ ماکان کاکی دیلم بود. وی تحصیل کرد (؟) و به منصب قضا رسید و مستوفی گوید: قضای قزوین تاغایت در نسل اوست. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 848)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالجبار. وی از ابن جریح و ابن بیلمانی و از او عمر بن خالد حرانی روایت کند. (لسان المیزان ص 172)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ جَبْ با)
او از عائشه بنت سعد و از او عبیدالله بن عمر روایت کند
لغت نامه دهخدا
عبدالله بن عبدالجبار الخبائری. محدث است
لغت نامه دهخدا
سعید بن عبدالجبار بصری. از روات حدیث است و از حاتم بن اسماعیل و سعید بن سلیم الضبی روایت کند
لغت نامه دهخدا
عبدالجبارشامی. از روات حدیث است و لیس بشی ٔ
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ جَبْ با)
ابن عبدالرحمان الازدی. وی امیری شجاع بود. به سال 104 هجری قمری منصور وی را امارت خراسان داد و او بدانجا بسیاری مردم را به تهمت دوستی با آل علی بکشت، سپس از طاعت منصور بیرون شد، منصور سپاهیان بدفع او فرستاد و وی را اسیر کردند و نزد منصور آوردند منصور بفرمود دو پای او را بریدند و او را گردن زدند و فرزندان و کسان او را نفی بلد کردند. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ دِلْ جَبْ با)
از دروازه های شهر قرطبه به اندلس بوده است. (الحلل السندسیه ج 1 ص 134)
لغت نامه دهخدا
(عُ بَ)
عبدالجبار بن عبدالخالق بن محمد، مکنی به ابومحمد و مشهور به جلال الدین. مفسر و از فقیهان حنبلی بود. به سال 619 هجری قمری در بغداد متولد شد و مدتی در المستنصریه تدریس کرد و مدتی نیز نزد بدرالدین صاحب موصل بسربرد و به سال 681 هجری قمری در بغداد درگذشت. او راست: تفسیرالقرآن، در هشت مجلد. المقدمه فی اصول الفقه و ایقاظ الوعاظ. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ جَبْ با)
ابن احمد بن عبدالجبار الهمدانی الاسدآبادی، مکنی به ابوالحسین، قاضی بود و در علم اصول و کلام تبحر داشت، و در عصر خویش شیخ معتزلیان بود و آنان وی را قاضی القضاه می گفتند. و جز وی کسی را بدین لقب نمی خواندند. از تألیفات اوست: تنزیه القرآن عن المطاعن، والامالی. وی به سال 415 هجری قمری به ری درگذشت. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به خاندان نوبختی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ بَرر)
ابن عبدالقادر بن محمدالعوفی معروف به فیومی. وی ادیب بود و به مکه و شام سفر کرد و در حدود دو سال در دمشق بماند. سپس به بلاد روم رفت و درآنجا منصبها یافت و به سال 1071 هجری قمری در قسطنطنیه درگذشت. از تألیفات اوست: حسن الصنیع فی علم البدیع القول الوافی بشرح الکافی. منتزه العیون و الالباب فی بعض المتأخرین من اهل الاّداب. اللطائف المنیفه فی فضائل الحرمین. بدیعیه علی حرف النون. بلوغ الارب و السول، بالتشرف بذکر نسب الرسول. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُدْ دا)
ابن قصی بن کلاب بن قره از قریش جد جاهلی است. وی از طرف پدر پرده دار کعبه بود و پسران او نیز این منصب را داشتند سپس بنی عبدمناف بن قصی بن کلاب درصدد اشغال آن منصب برآمدند و سرانجام سقایت و رفادت مکه به بنی عبدمناف واگذار و پرده داری به بنی عبدالدار رسید. (از الاعلام زرکلی) (از صبح الاعشی ج 1 ص 356)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ جَ)
ابن عبداللطیف القایاتی از فقهاء شافعی و متصوفان بود. مولد و وفات او شهر قایات مصر بود. او را مجموع فتاوی و رسائلی است فی الانتصار لاهل الطریق فی امور انکرت علیهم. وی به سال 1229 هجری قمری متولد و در 1287 هجری قمری درگذشت. (الاعلام زرکلی)
ابن شعیب بن احمد القنائی بصری از فضلا بود. او راست: القهوه المداره فی تقسیم الاستعاره. النسیم العاطر فی تقسیم الخاطر. العظه الوفیه فی یقظه الصوفیه. وی به سال 1073 هجری قمری درگذشت. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ غَفْفا)
جمال الدین بن مولانا جلال الدین اسحاق سمرقندی. وی مردی مورخ بود. (از رجال حبیب السیر ص 98)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ جَبْ با)
ابن احمد بن عبدالجبار بن احمد بن خلیل همدانی اسدآبادی بغدادی شافعی معتزلی، مکنی به ابوالحسن. از فحول علمای عامه است که در زمان خود رئیس معتزله بوده و مصنفات بسیاری در مذاهب اعتزال و تمامی فنون دیگر که گویندبالغ بر چهارصدهزار ورق است بدو منسوب و اقوال مختلف او در کتابهای فریقین خصوص در کلام و اصول فقه منقول است و از اساتید سیدرضی و با یک واسطه از مشایخ روایت خطیب بغدادی میباشد. و مناظرۀ او با شیخ مفید که در موضوع حدیث غدیر و اصحاب جمل وقوع یافته مشهور است. مراتب علم و فضل و کمال او مورد تصدیق و اذعان صاحب بن عباد بوده و به امر آن وزیر از بغداد به ری آمده و به وظائف تدریس قیام نموده و در تمامی بلاد ری قاضی القضاه بوده و در مجلس وزیر معظم با ابواسحاق اسفراینی اشعری ابراهیم بن محمد ملاقات کرده و موافق مذهب معتزله گفت: سبحان من تنزه عن الفحشاء، پس ابواسحاق نیز موافق مذهب اشعری گفت: سبحان من لایجری فی ملکه الا مایشاء. تألیفاتی دارد. او راست: 1- تنزیه القرآن عن المطاعن، این کتاب در قاهره چاپ شده است. 2- علم الکیمیاء. 3- العمد فی اصول الفقه. وی به سال 415 هجری قمری یا اواخر 414 در ری وفات یافت. (روضات ص 421) (تاریخ بغداد ج 11 ص 113) (ریحانه الادب ج 3 ص 270)
لغت نامه دهخدا