بریدن عضاه را، دروغ گفتن. (از منتهی الارب). کذب. (ازاقرب الموارد) ، سخن چینی نمودن. (از منتهی الارب). نمامی کردن. (از اقرب الموارد) ، افسون کردن. (از منتهی الارب). سحر کردن. (از اقرب الموارد). عضه. عضه. عضهه. رجوع به عضه شود
بریدن عضاه را، دروغ گفتن. (از منتهی الارب). کذب. (ازاقرب الموارد) ، سخن چینی نمودن. (از منتهی الارب). نمامی کردن. (از اقرب الموارد) ، افسون کردن. (از منتهی الارب). سحر کردن. (از اقرب الموارد). عَضْه. عَضَه. عِضهه. رجوع به عضه شود