مراد از ماهات ماه بصره و ماه کوفه است، ماهان، (از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 94)، ماه کوفه، نهاوند و ماه بصره، دینورباشد و بسا که ’ماه سبذان’ را به آن دو افزایند و جمله را ماهات نامند، (از الجماهر ص 205) : همه بوم ماهات جای مهان هم از قهستان تا در اصفهان، اسدی، بعد از مدتی اردشیر بن ساسان خروج کرد و پادشاه زمین عراقین و ماهات، ماه نهاوند و ماه بسطام و ماه سبذان اردوان بود، (تاریخ طبرستان)، و رجوع به ماه و ماهان شود
مراد از ماهات ماه بصره و ماه کوفه است، ماهان، (از حاشیۀ مجمل التواریخ و القصص ص 94)، ماه کوفه، نهاوند و ماه بصره، دینورباشد و بسا که ’ماه سبذان’ را به آن دو افزایند و جمله را ماهات نامند، (از الجماهر ص 205) : همه بوم ماهات جای مهان هم از قهستان تا در اصفهان، اسدی، بعد از مدتی اردشیر بن ساسان خروج کرد و پادشاه زمین عراقین و ماهات، ماه نهاوند و ماه بسطام و ماه سبذان اردوان بود، (تاریخ طبرستان)، و رجوع به ماه و ماهان شود
سست و ناتوان در آرامش با زنان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). عزهاه. عزه (ع زه / ع زه ) . رجوع به عزه شود
سست و ناتوان در آرامش با زنان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). عِزهاه. عزه (ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ) . رجوع به عزه شود
جمع واژۀ عاده، رجوع به عادت و عاده شود: در این دخمه خفته ست شداد و عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد، نظامی، برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را، نظامی، و رجوع به عاد شود
جَمعِ واژۀ عاده، رجوع به عادت و عاده شود: در این دخمه خفته ست شداد و عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد، نظامی، برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را، نظامی، و رجوع به عاد شود