- عامد
- قصد کننده، آهنگ کننده
معنی عامد - جستجوی لغت در جدول جو
- عامد
- آباد کننده، زیارت کننده، اقامت کننده در محل معمور، ساکن خانه، زیاد عمر کننده
- عامد ((مِ))
- قصد کننده، آهنگ کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث عامد
دانسته از روی قصد دانسته عمدا: عالما عامدا باین کار اقدام کرد
از روی قصد، عمداً
سنگ شده
کارتار، کارکن، کارگزار، گماشته، انگیزه، کننده
کهنه بکاره کهنه ای که به کار آید
ناآگاه، خودپسند، بر آمده پستان بر آمده و پر شیر، سراینده سرود گوی، بازی کننده، پیوسته رونده شتر و جز آن
یخ بسته، افسرده
حمد کننده، درود فرستنده، سپاسگزار، ستایشگر، ستاینده
مرده، آرمیده، فرونشسته خاموش ساکت آرمیده، بی حرکت بی جنبش
ساکت، خاموش، بی حرکت
آباد کننده، معمور، آباد
ستیزنده، ستیزه کار، منحرف، کسی که از راه راست برگشته و منحرف می شود
جاهل، نادان، بی سواد، برای مثال بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط / ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند (سعدی - ۴۱۹) ، مقابل علوی، غیر سیّد
عامّ، فراگیر، مردم کم سواد، همگان، همۀ مردم
بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
اجراکنندۀ صیغۀ نکاح یا معامله، محکم کنندۀ پیمان
عبادت کننده، پرستنده، کسی که خدا را پرستش می کند
ستون، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه، بناهای بلند
یار جدا ناشدنی
پرستنده خدا، عبادت کننده
عقد کننده، گره زننده، استوار کننده
بازگردنده، زیارت کننده بیمار، عیادت کننده
عیادت کننده بیمار، بمعنی سود و در آمد هم گویند
کجرو، ستیزه کار
جاهل و بیسواد
هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد
کارکن، صنعتگر، کسی که با دست کار کند، بمعنی والی و حاکم هم گفته شده