مؤنث واژۀ عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب مثلاً پرداخت عالی فیلم، دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر مثلاً تحصیلات عالی، دست پخت عالی، بزرگ، مهم، به طور بسیار خوب مثلاً عالی ساز می زند، رفیع، بلند
مؤنثِ واژۀ عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب مثلاً پرداخت عالی فیلم، دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر مثلاً تحصیلات عالی، دست پخت عالی، بزرگ، مهم، به طور بسیار خوب مثلاً عالی ساز می زند، رفیع، بلند
پایتخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، تختگاه، دارالسّلطنه، دارالخلافه، سواد اعظم، دارالملک
پایتَخت، شهری که مرکز سیاسی یک کشور و محل اقامت پادشاه یا رئیس جمهوری و هیئت دولت باشد، تَختگاه، دارُالسَّلطَنِه، دارُالخِلافَه، سَوادِ اَعظَم، دارُالمُلک
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ کرمانشاه به همدان. محلی است دشت و سردسیر و دارای هوای معتدل و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گاماسیاب تأمین میشود و محصولاتش غلات، حبوبات، توتون است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. واقع در 12هزارگزی جنوب صحنه و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ کرمانشاه به همدان. محلی است دشت و سردسیر و دارای هوای معتدل و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گاماسیاب تأمین میشود و محصولاتش غلات، حبوبات، توتون است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های یخ در آن ریزند و شیشه های شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشه هایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ، که شیشه های محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جایخی. جای یخ. ظرف مخصوص نگه داشتن یخ. یخچال دستی، قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند
دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های یخ در آن ریزند و شیشه های شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشه هایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ، که شیشه های محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جایخی. جای یخ. ظرف مخصوص نگه داشتن یخ. یخچال دستی، قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند
بنت مالک بن ودیعه بن عفیربن عدی از کهلان از قحطانیه. ام جاهلی است که خاندان او از پسران او حارث بن مالک بن ودیعه بن عفیرند و از آنهاست: عدی الرقاع العاملی شاعر. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 252 شود ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان، جد جاهلی است که برادر حمیر و کهلان است. (از الاعلام زرکلی)
بنت مالک بن ودیعه بن عفیربن عدی از کهلان از قحطانیه. ام جاهلی است که خاندان او از پسران او حارث بن مالک بن ودیعه بن عفیرند و از آنهاست: عدی الرقاع العاملی شاعر. (از الاعلام زرکلی). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 252 شود ابن سبأبن یشجب بن یعرب بن قحطان، جد جاهلی است که برادر حمیر و کهلان است. (از الاعلام زرکلی)
با کسی به علم نورد کردن. (المصادر زوزنی). نبرد کردن در علم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مبارزه کردن در علم با کسی و از او عالمتر بودن. (از اقرب الموارد)
با کسی به علم نورد کردن. (المصادر زوزنی). نبرد کردن در علم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مبارزه کردن در علم با کسی و از او عالمتر بودن. (از اقرب الموارد)