دهی است از دهستان آسیاب بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 57 هزارگزی شمال باختری هندیجان و در کنار راه اتومبیل رو بهبهان بخلف آباد در دشت واقع است، ناحیه ای است گرمسیر دارای 100 تن سکنه و آب آن از چاه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و حشم داری و راه آنجا در تابستان اتومبیل رو است، ساکنین آن بیشتر از طایفۀ کعبی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان آسیاب بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 57 هزارگزی شمال باختری هندیجان و در کنار راه اتومبیل رو بهبهان بخلف آباد در دشت واقع است، ناحیه ای است گرمسیر دارای 100 تن سکنه و آب آن از چاه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و حشم داری و راه آنجا در تابستان اتومبیل رو است، ساکنین آن بیشتر از طایفۀ کعبی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
محمد بن حسین بن محمد بن حسین ازدی مکنی به ابوعبدالله پنجدهی (پنج دهی زاغولی منسوب به زاغول از قراء پنج ده مرورود است. نزد سمعانی بزرگ تحصیل فقه کرده و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد و صاحب لباب ترجمه اش را آورد و گوید وی در 559 درگذشت. وی تألیفی بنام قیدالاوابد مشتمل بر فقه، تفسیر، حدیث، لغه در 400 جلد پرداخته است. (از تاج العروس). یاقوت آرد: محمد بن حسین ارزنی مکنی به ابی عبدالله منسوب است به زاغول مرورود. (از معجم البلدان). سمعانی آرد: وی چندی در مرو بسر برد و در آنجا فقه را از پدرم و موفق بن عبدالکریم رحمهماالله فرا گرفت سپس به قریۀ نوس به ارنجان رفت. وی مردی بود صالح فاضل نیکوسیرت و زندگی به آسودگی و قناعت میگذرانید. در علم حدیث و طریق روایت (رجال) دارای اطلاعاتی عمیق بوده و همه عمر را در طلب این علم میکوشید. در کتب ادب نیز مطالعاتی کرد و سلسله مؤلفاتی شاید در حدود400 مجموعه بنام قیدالاوابد پرداخت و همه علوم را درآن با نظم و ترتیب خاصی گرد آورد. وی به نیشابور و هرات سفر کرد و در هرات از ابوالفتح حنفی و اباعبدالله بن عیسی بن شعیب بن اسحاق سجزی و اباسعد محمد بن ابی الربیع الخیلی در مرورود از ابامحمد عبدالله بن حسن طبسی حافظ و ابا محمد حسین بن مسعود بغوی فراء و در مرو از پدر من و از ابوسعید محمد بن علی بن محمد دهان و گروهی دیگر حدیث فرا گرفت. من خود درباره کوششهای وی برای آموختن علم نزد مشایخ داستانهای بسیاری شنیده ام. بارها وی را از زادگاهش پرسیدم و او میگفت بدرستی نمی دانم. زاغولی در سالخوردگی نیز بر طلب علم حرصی فراوان داشت و پیش از 408 متولد شده بود. (از انساب سمعانی). ذهبی آرد: حافظالبرکه ابوعبدالله حسین بن محمد بن حسین بن علی بن یعقوب مروزی ازدی است و زاغون قریه ای است یا محله ای است از بنجدیه (پنج ده). از ابوالفتح بصری روایت کرده است. (از تذکره الحفاظ ج 3 ص 127)
محمد بن حسین بن محمد بن حسین ازدی مکنی به ابوعبدالله پنجدهی (پنج دهی زاغولی منسوب به زاغول از قراء پنج ده مرورود است. نزد سمعانی بزرگ تحصیل فقه کرده و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد و صاحب لباب ترجمه اش را آورد و گوید وی در 559 درگذشت. وی تألیفی بنام قیدالاوابد مشتمل بر فقه، تفسیر، حدیث، لغه در 400 جلد پرداخته است. (از تاج العروس). یاقوت آرد: محمد بن حسین ارزنی مکنی به ابی عبدالله منسوب است به زاغول مرورود. (از معجم البلدان). سمعانی آرد: وی چندی در مرو بسر برد و در آنجا فقه را از پدرم و موفق بن عبدالکریم رحمهماالله فرا گرفت سپس به قریۀ نوس به ارنجان رفت. وی مردی بود صالح فاضل نیکوسیرت و زندگی به آسودگی و قناعت میگذرانید. در علم حدیث و طریق روایت (رجال) دارای اطلاعاتی عمیق بوده و همه عمر را در طلب این علم میکوشید. در کتب ادب نیز مطالعاتی کرد و سلسله مؤلفاتی شاید در حدود400 مجموعه بنام قیدالاوابد پرداخت و همه علوم را درآن با نظم و ترتیب خاصی گرد آورد. وی به نیشابور و هرات سفر کرد و در هرات از ابوالفتح حنفی و اباعبدالله بن عیسی بن شعیب بن اسحاق سجزی و اباسعد محمد بن ابی الربیع الخیلی در مرورود از ابامحمد عبدالله بن حسن طبسی حافظ و ابا محمد حسین بن مسعود بغوی فراء و در مرو از پدر من و از ابوسعید محمد بن علی بن محمد دهان و گروهی دیگر حدیث فرا گرفت. من خود درباره کوششهای وی برای آموختن علم نزد مشایخ داستانهای بسیاری شنیده ام. بارها وی را از زادگاهش پرسیدم و او میگفت بدرستی نمی دانم. زاغولی در سالخوردگی نیز بر طلب علم حرصی فراوان داشت و پیش از 408 متولد شده بود. (از انساب سمعانی). ذهبی آرد: حافظالبرکه ابوعبدالله حسین بن محمد بن حسین بن علی بن یعقوب مروزی ازدی است و زاغون قریه ای است یا محله ای است از بنجدیه (پنج ده). از ابوالفتح بصری روایت کرده است. (از تذکره الحفاظ ج 3 ص 127)
دهی است از بخش میانکنگی شهرستان زابل، واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان، جلگه ای، و هوای آن معتدل گرم، و آب آن از رود خانه هیرمند، و محصول آن غلات و لبنیات است، و241 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از بخش میانکنگی شهرستان زابل، واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان، جلگه ای، و هوای آن معتدل گرم، و آب آن از رود خانه هیرمند، و محصول آن غلات و لبنیات است، و241 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
منسوب است به اعدول که بطنی است از حضرموتیان. (انساب سمعانی) ، آوردن زن را در خانه خود و خلوت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داماد شدن و عروس بخانه بردن. (آنندراج). داماد شدن مرد. (مصادر زوزنی). عروس بردن مرد. (یادداشت مؤلف). بخانه بردن زن و خلوت ساختن با او. (از اقرب الموارد) ، فرودآمدن در آخر شب جهت استراحت. یقال: اعرس القوم، فرودآمدند در آخر... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در آخر شب فرودآمدن جهت استراحت. (آنندراج) ، جماع نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جماع کردن. (آنندراج) ، عروس کردن زن. (المصادر زوزنی). عروسی گرفتن مرد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملازم چیزی شدن و الفت گرفتن. (از اقرب الموارد)
منسوب است به اعدول که بطنی است از حضرموتیان. (انساب سمعانی) ، آوردن زن را در خانه خود و خلوت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داماد شدن و عروس بخانه بردن. (آنندراج). داماد شدن مرد. (مصادر زوزنی). عروس بردن مرد. (یادداشت مؤلف). بخانه بردن زن و خلوت ساختن با او. (از اقرب الموارد) ، فرودآمدن در آخر شب جهت استراحت. یقال: اعرس القوم، فرودآمدند در آخر... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در آخر شب فرودآمدن جهت استراحت. (آنندراج) ، جماع نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جماع کردن. (آنندراج) ، عروس کردن زن. (المصادر زوزنی). عروسی گرفتن مرد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملازم چیزی شدن و الفت گرفتن. (از اقرب الموارد)
خلف قول. مخلافی. (یادداشت مؤلف). عمل بدقول. بدعهدی. مقابل خوش قولی. - بدقولی کردن، بدعهدی کردن: و عهد ایشان (پریان) درست باشد و بدقولی نکنند. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
خلف قول. مخلافی. (یادداشت مؤلف). عمل بدقول. بدعهدی. مقابل خوش قولی. - بدقولی کردن، بدعهدی کردن: و عهد ایشان (پریان) درست باشد و بدقولی نکنند. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
ابوالحسن علی بن حسین بن علی نحوی اصفهانی. موصوف به جامعالعلوم و معروف به جامع باقولی. وی در علم نحو و فنون اعراب قدوۀ افاضل عصر خود بود، او راست: البیان فی شواهدالقرآن، تفسیرالقرآن، الجواهر، شرح اللمع، علل القرائه، کشف المشکلات و ایضاح المعضلات فی علل القرآن، المجمل، او در سال 535 هجری قمری در قید حیات بوده و سال وفاتش مضبوط نیست. (از ریحانه الادب ج 1 ص 245)
ابوالحسن علی بن حسین بن علی نحوی اصفهانی. موصوف به جامعالعلوم و معروف به جامع باقولی. وی در علم نحو و فنون اعراب قدوۀ افاضل عصر خود بود، او راست: البیان فی شواهدالقرآن، تفسیرالقرآن، الجواهر، شرح اللمع، علل القرائه، کشف المشکلات و ایضاح المعضلات فی علل القرآن، المجمل، او در سال 535 هجری قمری در قید حیات بوده و سال وفاتش مضبوط نیست. (از ریحانه الادب ج 1 ص 245)
معظم دریا یا موج آن، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)، اطراف وادی و نهر، (اقرب الموارد)، رودبار کژ، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، جوی کژ، ریگ توده، (منتهی الارب) (آنندراج)، کار پوشیده، زمین بی علم و نشان، گیاهی است که شتر خورد، (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)، نوعی از خرنوب است که کبر باشد و بعضی گویند درخت ساج است، (برهان)
معظم دریا یا موج آن، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)، اطراف وادی و نهر، (اقرب الموارد)، رودبار کژ، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، جوی کژ، ریگ توده، (منتهی الارب) (آنندراج)، کار پوشیده، زمین بی علم و نشان، گیاهی است که شتر خورد، (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)، نوعی از خرنوب است که کبر باشد و بعضی گویند درخت ساج است، (برهان)
دهی است در موصل، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، دیر عاقول، شهری است بین مدائن و نعمانیه و فاصله آن تا بغداد 15 فرسنگ است، (منتهی الارب)، رجوع به دیرعاقول شود شهری است در مغرب، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دهی است در موصل، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، دیر عاقول، شهری است بین مدائن و نعمانیه و فاصله آن تا بغداد 15 فرسنگ است، (منتهی الارب)، رجوع به دیرعاقول شود شهری است در مغرب، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دهه دهم محرم سوکروز حسین بن علی علیه السلام، دهساخته گویند در چنین روزی خدا ده چیز ساخته: آسمان تختگاه (کرسی) شید (نور) جان پلمه (لوح) کلک (قلم) زمین مشی (آدم) مشیانه (حوا) بهشت
دهه دهم محرم سوکروز حسین بن علی علیه السلام، دهساخته گویند در چنین روزی خدا ده چیز ساخته: آسمان تختگاه (کرسی) شید (نور) جان پلمه (لوح) کلک (قلم) زمین مشی (آدم) مشیانه (حوا) بهشت
نادرست نویسی یاغوتی یا کندی برنگ یاقوت. یا انگور یاقوتی. نوعی انگور که دانه آن ریزو قرمز مایل به سیاه است و چون بنمک برسد رنگ آن سیاه تیره شود، یاقوت ساخته شده
نادرست نویسی یاغوتی یا کندی برنگ یاقوت. یا انگور یاقوتی. نوعی انگور که دانه آن ریزو قرمز مایل به سیاه است و چون بنمک برسد رنگ آن سیاه تیره شود، یاقوت ساخته شده
نادرست نویسی ناغلا محیل زرنگ باهوش گربز (فی الجمله درمفهوم کلمه ناجنسی و بدذاتی مستتراست)، توضیح ناقلا در بروجردی بمعنی دشوار و سخت و نیز بمعنی مذکور مستعمل است
نادرست نویسی ناغلا محیل زرنگ باهوش گربز (فی الجمله درمفهوم کلمه ناجنسی و بدذاتی مستتراست)، توضیح ناقلا در بروجردی بمعنی دشوار و سخت و نیز بمعنی مذکور مستعمل است