- عافی
عفوکننده، (اقرب الموارد)، بخشنده، (منتهی الارب)، رائد، (اقرب الموارد)، خواهندۀ رزق و فضل و غیره، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، طالب معروف و احسان، (مهذب الاسماء)، ناپدید و نیست و مندرس کننده، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، وارد، فرودآینده، درازموی، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)،
مهمان، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، شوربای در دیگ عاریتی باز انداخته، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آنچه در دیگ عاریتی بجا گذارند از مرق و آن اجرت گونه بود دیگ عاریتی را، (از اقرب الموارد)، باقی طعام در دیگ، (منتهی الارب) (آنندراج)، ج، عفاه و عفی و عافیه، (اقرب الموارد)
مهمان، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)، شوربای در دیگ عاریتی باز انداخته، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آنچه در دیگ عاریتی بجا گذارند از مرق و آن اجرت گونه بود دیگ عاریتی را، (از اقرب الموارد)، باقی طعام در دیگ، (منتهی الارب) (آنندراج)، ج، عفاه و عفی و عافیه، (اقرب الموارد)
