جدول جو
جدول جو

معنی عاطفت - جستجوی لغت در جدول جو

عاطفت
عاطفه، شفقت، مهربانی
تصویری از عاطفت
تصویر عاطفت
فرهنگ فارسی عمید
عاطفت
(طِ فَ)
عاطفه. عاطفه. مهربانی. مهر: پادشاه باید خدمتگذاران را از عاطفت و کرامت خویش چندان محروم نگرداند که بیکبارگی برمند و نومید گردند. (کلیله و دمنه).
یکی عاطفت سیرت خویش کرد
درم داد و تیمار درویش کرد.
سعدی (بوستان).
و رجوع به عاطفه شود
لغت نامه دهخدا
عاطفت
مهربانی کردن مهربانی مهربانی مهر دوستی محبت عطوفت
تصویری از عاطفت
تصویر عاطفت
فرهنگ لغت هوشیار
عاطفت
((طِ فَ))
مهربانی، عطوفت
تصویری از عاطفت
تصویر عاطفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاطفه
تصویر عاطفه
(دخترانه)
عربی محبت و مهربانی، عطوفت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عاطفه
تصویر عاطفه
شفقت، مهربانی
فرهنگ فارسی عمید
(طِ فَ)
حروف عاطفه، در عربی ده حرف است که مابین دو جمله یا کلمه واقعشده و جمله یا کلمه بعد از خود را به ماقبل خود ربط دهد. جمله یا کلمه ای که بعد از حروف عاطفه است معطوف و جمله و یا کلمه ماقبل را معطوف ٌ علیه نامند. وآن حروف عبارتند از: و، ف، أم، أما، أو، بل، ثم، حتی، لا، لکن. رجوع به حروف عاطفه و حروف ربط شود
لغت نامه دهخدا
(طِ فَ)
عاطفه. عاطفت. مهر، خویشی و قرابت. (منتهی الارب). رجوع به عاطفت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عارفت
تصویر عارفت
نیکویی نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطفی
تصویر عاطفی
مهریک منسوب به عاطفه: امور عاطفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطفه
تصویر عاطفه
خویشی و قرابت، مهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطف
تصویر عاطف
چادر، برگرداننده، مهربانی کننده نوازشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطفه
تصویر عاطفه
((طِ فِ))
مهر، محبت. نک عاطفت، جمع عواطف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عارفت
تصویر عارفت
((رِ فَ))
نیکویی
فرهنگ فارسی معین
احساس، انفعال، عطوفت، محبت، مهر، مهربانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد