جدول جو
جدول جو

معنی عادی - جستجوی لغت در جدول جو

عادی
بهنجار
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ واژه فارسی سره
عادی
عدو، دشمن، متجاوز، متعدی، جنگاور
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ فارسی عمید
عادی
ویژگی آنچه مطابق با عادت معمول است، معمول، متداول، آنچه برتری و امتیازی ندارد، معمولی
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ فارسی عمید
عادی
دیرینه، امری که عادت بر آن جاری شده
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ لغت هوشیار
عادی
متجاوز، ستمگر، دشمن، جمع عدات
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ فارسی معین
عادی
منسوب به عادت، آن چه که به آن عادت کرده باشند، در فارسی به معنای معمولی، پیش پا افتاده
تصویری از عادی
تصویر عادی
فرهنگ فارسی معین
عادی
Habitual, Normal, Ordinary
تصویری از عادی
تصویر عادی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
عادی
привычный , нормальный , обычный
دیکشنری فارسی به روسی
عادی
gewohnheitsmäßig, normal, gewöhnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
عادی
звичний , нормальний , звичайний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
عادی
zwyczajny, normalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
عادی
habitual, normal, ordinário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
عادی
habitual, normal, ordinario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
عادی
habituel, normal, ordinaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عادی
abituale, normale, ordinario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
عادی
gewoon, normaal
دیکشنری فارسی به هلندی
عادی
आदतों वाला , सामान्य
دیکشنری فارسی به هندی
عادی
kebiasaan, normal, biasa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
عادی
عاديٌّ , طبيعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
عادی
습관적인 , 정상적인 , 보통의
دیکشنری فارسی به کره ای
عادی
הרגלי , נורמלי , רגיל
دیکشنری فارسی به عبری
عادی
习惯性的 , 正常的 , 普通的
دیکشنری فارسی به چینی
عادی
習慣的な , 正常な , 普通の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
عادی
alışılmış, normal, sıradan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
عادی
wa kawaida, ya kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی
عادی
เป็นนิสัย , ปกติ , ปกติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
عادی
অভ্যস্ত , স্বাভাবিক , সাধারণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
عادی
عادی , معمولی , معمولی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادیه
تصویر عادیه
ویژگی آنچه سرایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
مونث عادی تازنده دونده در پیکار، دوری، خشم، باز دارنده مونث عادی جمع عادیات. هبستگی مروسیک زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَ یا یِ))
سخت دونده (شتر)، جمع عوادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَّ یا یُِ))
مؤنث «عادی»، متجاوزه، متعدیه، جماعتی که مستعد قتال باشند، بعد، دوری، شغلی که مرد را از هر کار باز دارد، ظلم، شر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعادی
تصویر اعادی
جمع عدو، دشمنان جمع اعدا جمع ال، جمع عدو دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعادی
تصویر تعادی
همدوری، تباهش، دشمنیدن با هم دشمنی ورزیدن دشمن شدن بایکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعادی
تصویر سعادی
جگن از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار