معنی عادی عادی رایج، متداول، معمولی، معمول، پیش پاافتاده، مبتذل، تجاوزگر، متجاوز، متعدی، خصم، دشمن، عدومتضاد: غیرعادی فرهنگ واژه مترادف متضاد