جمع واژۀ عاده، رجوع به عادت و عاده شود: در این دخمه خفته ست شداد و عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد، نظامی، برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را، نظامی، و رجوع به عاد شود
جَمعِ واژۀ عاده، رجوع به عادت و عاده شود: در این دخمه خفته ست شداد و عاد کزو رنگ و رونق گرفت این سواد، نظامی، برانداختم دخمۀ عاد را گشادم در قصر شداد را، نظامی، و رجوع به عاد شود
عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. (غیاث) (آنندراج). عداوت و دشمنی با یکدیگر. (ناظم الاطباء) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 279). شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. (جهانگشای جوینی). و رجوع به معاداه شود
عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. (غیاث) (آنندراج). عداوت و دشمنی با یکدیگر. (ناظم الاطباء) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 279). شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. (جهانگشای جوینی). و رجوع به معاداه شود