جدول جو
جدول جو

معنی عاتم - جستجوی لغت در جدول جو

عاتم
(تِ)
مهمان شبانگاه آینده. یقال: جائنا ضیف عاتم. (منتهی الارب) (آنندراج). جاء نا ضیف عاتم، ای بطی ٔ ممس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عاتم
شب آی، درنگ کننده
تصویری از عاتم
تصویر عاتم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاتم
تصویر حاتم
(پسرانه)
نام مردی بسیار سخاوتمند از قبیله طی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عالم
تصویر عالم
(دخترانه)
جهان، دنیا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عاصم
تصویر عاصم
(پسرانه)
نگهدارنده، محافظ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عالم
تصویر عالم
دنیا و آنچه در آن است، جهان، گیتی، خلق، روزگار
عالم آخرت: مقابل دنیا، جهان دیگر، آن جهان
عالم امر: در فلسفه عالم ملائکه، عالم ملکوت
عالم امکان: در فلسفه آنچه غیر از ذات خدا است، عالمی که وجود یا عدم وجود آن ضروری نباشد، جهان ماده، عالم ظاهر
عالم بالا: در فلسفه عالم علوی
عالم برزخ: مقام ارواح از هنگام مرگ تا قیامت
عالم جان: در فلسفه عالم ارواح، دنیا، این جهان
عالم جبروت: در فلسفه و تصوف عالم مجرد از صورت، ماده و زمان
عالم جسمانی: جهان جسمانی، عالم طبیعت و ماده
عالم حس: مقابل عالم غیب، عالم حسی، در فلسفه عالم شهود، عالم شهادت
عالم خاک: کنایه از دنیا، کنایه از جسد آدمی
عالم خلق: در فلسفه موجودات عالم جسمانی، کائنات
عالم دیگر: عالم آخرت، مقابل دنیا، جهان دیگر، آن جهان
عالم ذر: عالم خلقت که خداوند ابنای بشر را مانند ذرات از صلب آدم ابوالبشر به وجود آورد
عالم سفلی: مقابل عالم علوی، در فلسفه عالم پایین، زمین، این جهان
عالم شهادت: مقابل عالم غیب، عالم ظاهر و آشکار، عالم اجسام
عالم صغیر: جهان کوچک، انسان، جسم انسان
عالم علوی: عالم امر، مقابل عالم سفلی، عالمی که در آن مادّه وجود ندارد، آسمان
عالم امر: عالم علوی، مقابل عالم سفلی، عالمی که در آن مادّه وجود ندارد، آسمان
عالم غیب: مقابل عالم شهادت، در فلسفه جهان دیگر، عالم آخرت
عالم قدس: در فلسفه عالم الهی، عالم اسما و صفات حق
عالم کبیر: در فلسفه جهان بزرگ، همۀ جهان، افلاک و هر چه در آن ها است
عالم کون و فساد: در فلسفه دنیای فانی، عالم سفلی
عالم لاهوت: در فلسفه عالم خداوندی، عالم سرمد، مرتبۀ ذات احدیت
عالم مثال: در فلسفه عالمی لطیف تر نسبت به عالم اجسام. هرچه در عالم شهادت وجود دارد نظیر آن در عالم مثال موجود است
عالم معنی: در فلسفه آنچه متعلق به معنی و حقیقت باشد، عالم ملکوت
عالم ملک: در فلسفه عالم وجود، عالم اجسام، عالم شهادت
عالم ملکوت: در فلسفه عالم جبروت، عالم امر
عالم ناسوت: در فلسفه عالم اجسام، عالم طبیعی و مادی، دنیای فانی، این جهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاتم
تصویر خاتم
نقوش و طرح های تزیینی که با ریزه های عاج یا استخوان یا چوب و فلز پدید آورده باشند و برای زینت کاری و نقش و نگار کردن قوطی، جعبه، قاب عکس و سایر اشیای چوبی به کار می رود، انگشتر، انگشتری، نگین انگشتری، مهر،
پایان، عاقبت هر چیز، کنایه از فرمان، حکم
ختم کننده، تمام کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عازم
تصویر عازم
کسی که عزم و ارادۀ کاری می کند، قصد کننده بر انجام کاری، آنکه قصد دارد به طرف جایی حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاصم
تصویر عاصم
حفظ کننده، نگه دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالم
تصویر عالم
داننده، دانا، دانشمند، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاطم
تصویر عاطم
سیژیده (هلاک شده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاصم
تصویر عاصم
بازدارنده، منع کننده، نگاه دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائم
تصویر عائم
شنا کننده شناور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتک
تصویر عاتک
جوانمرد، بخشنده جوانمرد بخشنده، ناب بی رنگ، ستیهنده، می پالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالم
تصویر عالم
کسی که او را دانش باشد، مقابل جاهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاتم
تصویر قاتم
سیاهگون
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی روشن، روشنگر، رده بندیک، شسته و رفته پوشنده، پوشیده نهفته پنهان کننده پوشنده، سرپوش رازدار، نهفته مستور: سرکاتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتم
تصویر ماتم
اندوه، غم، مصیبت، عزا، سوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتق
تصویر عاتق
آزاد شده از بندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارم
تصویر عارم
سخت، روز سرد، مرد پلید، شوخ، بد خوی گزند رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتن
تصویر عاتن
جنگجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتی
تصویر عاتی
خود بین، سنگدل، خوشگذ ران، تیره و تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجم
تصویر عاجم
دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عازم
تصویر عازم
کسی که اراده حتمی به انجام کاری کند، کوشش کننده، آهنگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاسم
تصویر عاسم
دشواری رساننده بر عیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتم
تصویر خاتم
آخر و پایان هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاتم
تصویر حاتم
حاکم، قاضی، زاغ سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاتم
تصویر حاتم
((تِ))
حاکم، قاضی، غراب، زاغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاتم
تصویر خاتم
((تِ))
ختم کننده، پایان، عاقبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاتم
تصویر خاتم
((تَ))
انگشتری، مهر، نگین، جمع خواتم، آخری، آخرین، اشیایی مثل قاب عکس، جای قلم و مانند آن که بر روی آن با عاج، استخوان، فلز و چوب زینت کاری و نقش و نگار شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالم
تصویر عالم
((لِ))
دانا، دانشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالم
تصویر عالم
((لَ))
دنیا، هستی، موجودات، نمادی برای بزرگی، عظمت، حیطه، محدوده، عالم هنر، عالم مستی، حالت، وضعیت، هر کدام از دو جهان فانی و باقی، هر کدام از دنیا و آخرت
عالم و آدم: کنایه از همه مردم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عازم
تصویر عازم
رهسپار، راهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عالم
تصویر عالم
دانشمند، جهان، گیتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاتم
تصویر خاتم
پایانی
فرهنگ واژه فارسی سره