معنی ظَلَّ - جستجوی لغت در جدول جو
ظَلَّ
سایه انداختن، یک سایه
ادامه...
سایِه اَنداختَن، یِک سایِه
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حَلَّ
منحل کردن، راه حلّ، حل کردن، عیب یابی کردن، باز کردن گره ها
ادامه...
مُنحَل کَردَن، راهِ حَلّ، حَل کَردَن، عِیب یابی کَردَن، باز کَردَن گِرِه ها
دیکشنری عربی به فارسی
دَلَّ
نشانه گذاری کردن، نشان دهد، معنی دادن
ادامه...
نِشانِه گُذاری کَردَن، نِشان دَهَد، مَعنی دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
ظَنَّ
گمان کردن، او فکر کرد
ادامه...
گُمان کَردَن، او فِکر کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
ضَلَّ
گمراه، او به بیراهه رفت
ادامه...
گُمراه، او بِه بیراهه رَفت
دیکشنری عربی به فارسی
شَلَّ
فلج کردن
ادامه...
فَلَج کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
زَلَّ
سرخوردن، او لیز خورد
ادامه...
سُرخُوردَن، او لیز خُورد
دیکشنری عربی به فارسی
قَلَّ
کاهش دادن، بگو
ادامه...
کاهِش دادَن، بِگو
دیکشنری عربی به فارسی
مُظَلَّل
سایه دار
ادامه...
سایِه دار
دیکشنری عربی به فارسی
قَفَزَ بِالمِظَلَّةِ
چتر نجات انداختن، با چتر نجات پرید
ادامه...
چَترِ نِجات اَنداختَن، با چَتر نَجَات پَرید
دیکشنری عربی به فارسی