معنی حَلَّ حَلَّ منحل کردن، راه حلّ، حل کردن، عیب یابی کردن، باز کردن گره ها مُنحَل کَردَن، راهِ حَلّ، حَل کَردَن، عِیب یابی کَردَن، باز کَردَن گِرِه ها دیکشنری عربی به فارسی