- ظنین
- آنکه به کسی یا چیزی مظنون است، بدگمان
معنی ظنین - جستجوی لغت در جدول جو
- ظنین
- کسی که نسبت باو بدگمان باشند
- ظنین ((ظَ))
- مورد اتهام واقع شده، بدگمان نسبت به دیگران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رویان
ظرف کره گیری از ماست، خم کوچک سفالین که دوغ در آن ریزند و جنبانند تا کره آن جدا شود انین
فرزندان پسران پسران فرزندان
گریه و زاری
هر چیز پوشیده و مستور
بدینگونه، بدینسان، اینطور، مانند این
ناله و زاری، بانگ کردن
گریه در بینی، خنده در بینی
قرین و همتا و حریف و همزاد اژدها که ماری بزرگ است اژدها که ماری بزرگ است اژدها که ماری بزرگ است
جمع سنه، سا ل ها شتان، خشکسال ها همزاد همسال، سونش، زمین چریده، تیزکردن تیغ جمع سنه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنون
آه و ناله، آه سوزناک
ماهی، مار بزرگ، اژدها
تنین فلک: در علم نجوم، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اژدهای فلک، کهکشان
تنین فلک: در علم نجوم، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اژدهای فلک، کهکشان
مردی که قادر بر جماع نباشد
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
ظن ها، گمان ها، حدس ها، جمع واژۀ ظن
انعکاس صدا، پژواک، خوش آهنگی، صدای ناقوس، زنگ و مانند آنکه در گوش می پیچد، صدای مگس، پشه یا زنبور
بانگ کردن از شادی یا غم، مهر و شفقت و اشتیاق، ناله، زاری
خم کوچک سفالی که دوغ در آن بریزند و بزنند تا کرۀ آن گرفته شود، خمچه
ناکس، حسود
آواز مگس، وزوز، بانگ پشه
فرا رونده (کوچ کننده) رونده فرا پرواز
مرد بد گمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد، جمع ظن گمان ها پنداشت ها. بد گمان: مرد
رویز گر بد گمان
چسو خشک کون بی تم بی کمر مردی که بر جماع قادر نباشد
یکی از مهمترین آلکالوئید های موجود در پوست درخت گنه گنه است و آن بحالت ملح سولفات استخراج میشود. ملح مزبور منشا تهیه دیگر ترکیبات کینین است. کینین را بعنوان تب بر و جهت جلوگیری از بروز تبهای نوبه یی خصوصا مالاریا بکار میبرند و در بعض تبها که با کینین معالجه نشوند هنوز هم پوست درخت گنه گنه را ترجیح دهند
خم کوچک سفالین که دوغ را در آن می ریختند و آرام آرام تکان می دادند تا کره از آن جدا شود