جائی که بر آن آفتاب نرسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند جائی که در زمستان آفتاب بدان نتابد. (از اقرب الموارد) ، جای فراخی و ارزانی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
جائی که بر آن آفتاب نرسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند جائی که در زمستان آفتاب بدان نتابد. (از اقرب الموارد) ، جای فراخی و ارزانی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
جمع واژۀ کم ء علی غیرالقیاس، یا کماه اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. (منتهی الارب). ج کم ء. (ناظم الاطباء)، یک عدد سماروغ. (ناظم الاطباء). قارچ. طملان. دنبلان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فاذا اشتدالحر قذفه (قذف العنبر) من قعره مثل الفطر و الکماءه. (اخبار الصین و الهند ص 4، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀبعد شود
جَمعِ واژۀ کم ء علی غیرالقیاس، یا کماه اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. (منتهی الارب). ج کم ء. (ناظم الاطباء)، یک عدد سماروغ. (ناظم الاطباء). قارچ. طملان. دنبلان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فاذا اشتدالحر قذفه (قذف العنبر) من قعره مثل الفطر و الکماءه. (اخبار الصین و الهند ص 4، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀبعد شود
از ’م ٔی’، صد و اصل آن ’مأی ً’ (م ئن ) است و ’هاء’ عوض از ’یاء’ می باشد و آن اسمی است که به صورت وصف استعمال شود و گویند مررت برجل ماءه ابله. ج، مئات، مئون، مئون، مأی (م ئن ) . (منتهی الارب). و رجوع به دو مادۀ بعد شود
از ’م ٔی’، صد و اصل آن ’مأی ً’ (م ِ ئَن ْ) است و ’هاء’ عوض از ’یاء’ می باشد و آن اسمی است که به صورت وصف استعمال شود و گویند مررت برجل ماءه ابله. ج، مِئات، مِئون، مُئون، مأی (م ِ ئَن ْ) . (منتهی الارب). و رجوع به دو مادۀ بعد شود