- طیف
- بیناب
معنی طیف - جستجوی لغت در جدول جو
- طیف
- نوار هفت رنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل می دهد، مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند
خیال، توهم
- طیف
- خشم، غضب، جنون
- طیف ((طِ))
- آمدن خیال در خواب، غضب، خشم، جنون، دیوانگی، وسوسه، هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور به دست می آید، مجازاً، نوع، گونه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاتینی تازی گشته لویی پهن برگ از گیاهان لوئی پهن برگ
Spectral
спектральный
spektral
спектральний
spektralny
espectral
spettrale
espectral
spectral
spectraal
वर्णक्रमीय
spektral
طيفيٌّ
스펙트럼의
ספקטרלי
spektral
spektrali
สเปกตรัม
বর্ণালী
نرم و نازک، مهربان، خوش خو، خوش اندام، زیبا و ظریف، از نام های باری تعالی، کنایه از سنجیده و دقیق، مقابل کثیف، در فلسفه غیرمادی
زن مهربان زن نرمخوی
باریک، نازک، نیکو، ریزه
Mushy