جدول جو
جدول جو

معنی طیطوانه - جستجوی لغت در جدول جو

طیطوانه
(طو یَ)
شهری است از اعمال ارمینیه (ارمنستان). (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسطوانه
تصویر اسطوانه
استوانه، هر جسم ستون مانند که در دو سر آن دو دایرۀ موازی یکدیگر قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
کسی که عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، کنایه از بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
یکی طیطان که کراث بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اُ طُ نَ)
اسطوانه. اسطوان. ستون. دعامه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
لغت نامه دهخدا
(اُ طُ نَ)
معرب استون. ستون. (مهذب الاسماء) (خلاص) (منتهی الارب). ساریه. رکن. ج، اساطین، اسطوانات.
لغت نامه دهخدا
(اُ طُ نَ)
قیساریه. قیصریه. (کازیمیرسکی) ، فرودآمدن، چنانکه به اهل و خانه خود: اسعف باهله، نزدیک چیزی یا کسی شدن. قریب کسی شدن: اسعف منه، قادر کردن صید صیاد را بشکار: اسعف له الصید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ نِ)
از اعمال باجه واقع در اندلس است. (معجم البلدان ج 6 ص 41)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دهی از بخش بافت شهرستان سیرجان در 9 هزارگزی جنوب باختری بافت و در 2 هزارگزی شمال راه فرعی گوغر به بافت. کوهستانی و سردسیر با 125 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ساکنین ازطایفۀ افشار هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ نَ)
دهی است از بخش قروۀ شهرستان سنندج. سکنۀآن 350 تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی، جاجیم و قالیچه و گلیم بافی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریوانه
تصویر ریوانه
برقع و پرده و حجاب و نقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیطانه
تصویر طیطانه
گند نای دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیطانه
تصویر شیطانه
ماده دیو مونث شیطان اهریمن ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوانه
تصویر میوانه
درخت انگور مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
بیخرد، بیعقل، مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصطوانه
تصویر اصطوانه
پارسی تازی شده استوانه ستون، جمع اصاطین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطوانه
تصویر اسطوانه
ستون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوطیانه
تصویر طوطیانه
مانند طوطی همچون طوطیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
((نِ یا نَ))
همچون دیو، مانند دیوان، بی عقل، بی خرد
دیوانه مجنون کسی بودن: کنایه از عاشق و بی قرار بودن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
Batty, Berserk, Crazy, Demented, Insane, Raving, Wacky, Zany
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
fou, berserk, dément, délirant, farfelu, excentrique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
狂った , バーサーク , 狂気の , おかしな , 風変わりな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
משוגע , משוגע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
पागल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
gek, berserk, delirant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
疯狂的 , 狂热的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
loco, berserk, dementado, delirante, chiflado, excéntrico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
pazzo, berserk, demente, delirante, stravagante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
maluco, berserk, louco, dementado, insano, delirante, excêntrico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
szalony, berserk, szaleńczy, zwariowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
божевільний , берсерк , божевільний , божевільний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
verrückt, berserk, wahnsinnig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
сумасшедший , берсерк , безумный , бредящий , чокнутый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیوانه
تصویر دیوانه
미친 , 버서크 , 이상한 , 괴상한
دیکشنری فارسی به کره ای